مفهوم استبداد

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] استبداد، سلطه فرد یا گروهی کوچک در حکومت است.
استبداد از ریشه «ب د د» و به معنای «انفراد در هر امری و اختصاص دادن آن به خود، بدون مشارکت دیگران و تنها بر سر کاری ایستادن و بی توجهی به منع دیگران است، چنان که « استبداد در رأی» به معنای انفراد در رأی خود و بی توجهی به نظر دیگران و در لغت در برابر مشورت است. این تقابل از سخنان امیرمؤمنان، علی (علیه السلام) در نهج البلاغه نیز استفاده می شود.
اصطلاح سیاسی
این واژه در اصطلاح سیاسی به سلطه فرد یا گروهی در یک نظام و حکومت و تصرف در حقوق مردم، بدون لحاظ قانون و نظر زیردستان و بدون ترس از بازخواست گفته می شود و از آن جهت نزد عرف ناپسند است که پیامد آن رسیدن ضرر و آسیب به توده مردم به جهت اِعمال قدرت غیر مسئولانه و نامشروع یک فرد یا یک گروه محدود بر عموم است و چون این پدیده نوعاً از سوی فرمانروایان رخ می دهد، برخی مقصود از استبداد به صورت مطلق را «استبداد فرمانروایان» دانسته و واژه های سیاسیِ « تسلط »، «تحکّم = زورگویی» و ... را معادل آن برشمرده اند و از استبداد زدگان با عناوینی همچون: اسیران، ذلیلان، کوچک شمردگان نام برده، مقابل آنها را غیرتمندان، آزادگان و زندگان قرار داده اند.
معادل انگلیسی
در انگلیسی برای این واژه معادلهایی چون دسپوتیسم، مطلق باوری و حکومت مطلقه = خودکامگی، دیکتاتوری و جبّاری را می توان یافت. در حکومتهای دسپوتیست، اعمال قدرت به صورت نامحدود و بدون شیوه های مردم سالارانه صورت می گیرد.
دیدگاه جامعه شناسی
...

پیشنهاد کاربران

پادشاهی یمانی به نام هدد بن بدد می زیست که زورگو بود و اموال مردم را تصرف میکرد، به نظر میاید که واژه استبداد مستخرج از این شخصیت و به معنای: مانند بدد رفتار کردن باشد.
همانطور که واژه "تفرعن" از "فرعون" استخراج شده

بپرس