مقرر شدن


مترادف مقرر شدن: آشکارشدن، معلوم شدن، مشخص شدن، تعیین شدن، برقرار شدن، قرار گذاشته شدن، قرار گذاشتن

فرهنگ فارسی

( مصدر ) تعیین شدن برقرار شدن : [ یک محکمه استیناف برای امور عدلیه مقرر خواهد شد. ] ( متمم قانون اساسی ایران )

پیشنهاد کاربران

بنا نهاده شدن.
اثبات کردن

ثبات و دوان یافتن
پذیرفته شد، برنامه بر این شد، برنامه ریزی شد

بپرس