ململم

لغت نامه دهخدا

ململم. [ م ُ ل َ ل َ ] ( ع ص ) گرد و درهم پیوسته. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). فراهم آمده. درهم پیوسته. ( ناظم الاطباء ). گرد و فراهم آمده. درهم پیوسته. ( از اقرب الموارد ). || سنگ گرد و مدور. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || شعر ململم ؛ موی روغن مالیده. ( از ذیل اقرب الموارد ).

پیشنهاد کاربران


حلقه زدن به چیزی، شیء حلقه زده شده.
شاهد:آقا عبدالحسین از گروس تا نجف آباد با قبای منمنم و عمامه ململم . . . میرود

بپرس