منح

لغت نامه دهخدا

منح. [ م َ ] ( ع مص ) دادن. ( المصادر زوزنی ) ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ). دادن و عطا کردن. ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || منح الناقة؛ پشم وشیر و بچه ناقه خاص کرد جهت وی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ): منح الناقة او الشاة؛ داد ماده شتر و یا گوسپندرا به اینکه پشم و شیر و بچه آن مال او باشد. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). رجوع به مِنحَة شود.

منح. [ م ِ ن َ ] ( ع اِ ) ج ِ مِنحَة.( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ). رجوع به منحة شود.

منح. [ م ُ ن ُ ] ( ع اِ ) ج ِ منیحة. ( ناظم الاطباء ). رجوع به منیحة شود.

فرهنگ فارسی

جمع منبحه

پیشنهاد کاربران

بپرس