منحط

/monhat/

مترادف منحط: انحطاطیافته، پست، غاوی، فرومایه، فاسد، گمراه، منحرف

معنی انگلیسی:
declined or declining, falling, degraded, decadent, deviant, effete, ruinous

لغت نامه دهخدا

منحط. [ م ُ ح َطط ] ( ع ص ) انحطاطیافته. انحطاطیابنده. پست شونده. پست شده. به زیر آمده. ( یادداشت مرحوم دهخدا ) : از مرتبه خویش منحط شود و به مراتب بهایم رسد یا فروتر از آن آید. ( اخلاق ناصری ). || دوش نیکو. ( منتهی الارب ): منکب منحط ؛ دوش بهترین دوشها. ( ناظم الاطباء ). منکب منحط؛ ای لطیف متناسب. ( محیطالمحیط ). المنحط من المناکب ، المستقل الذی لیس بمرتفع و لامستقل ، و هو احسنها. ( معجم متن اللغة ). || فرودآمده در منزل. ( ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ). || کم بهاشده. ( ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ) ( از ذیل اقرب الموارد ). || شتری که به کشیدن مهار سوی نشیب رود و یا به شتاب رود. ( ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ).

فرهنگ فارسی

انحطاط پیداکرده، پست شده، پایین آمده
۱ - ( اسم صفت ) انحطاط یابنده پست شونده . ۲ - کم شونده . ۳ - ( صفت ) پست پایین : [ فکر منحط ] .

فرهنگ معین

(مُ حَ طّ ) [ ع . ] ۱ - (ص . ) انحطاط یابنده ، پست شونده . ۲ - (ص . ) پست ، پایین .

فرهنگ عمید

دارای انحطاط، پست شده، پایین آمده، پست، پایین.

مترادف ها

degenerate (صفت)
منحط

effete (صفت)
فرسوده، منحط، از کار افتاده، نیروی خود را از دست داده

decadent (صفت)
منحط، روبه انحطاط، روبه فساد رونده

پیشنهاد کاربران

کم ارزش
منحط شدن یعنی فرومایه شدن کم ارزش شدن - سطح ان پایین امدن - پست شدن - کم شدن

بپرس