منصور

/mansur/

مترادف منصور: پیروز، چیره، غالب، فاتح، فیروز، نصرت یافته، فیروزمند، مظفر

متضاد منصور: مغلوب، مقهور

برابر پارسی: پرویز

معنی انگلیسی:
victorious, masculine proper name

فرهنگ اسم ها

اسم: منصور (پسر) (عربی) (مذهبی و قرآنی، تاریخی و کهن) (تلفظ: mansur) (فارسی: منصور) (انگلیسی: mansur)
معنی: پیروز، حمایت شده از سوی خداوند، ( در قدیم ) یاری داده شده، پیروز شده، پیروز و موفق، ( درحالت قیدی ) به صورت غلبه یافته، پیروزمندانه، ( اَعلام ) ) نام دو تن از امیران سامانی، منصور اول: امیر [، قمری]، محمّد بلعمی وزیر او بود، منصور دوم: امیر سامانی [، ) منصور: لقب ابوجعفر عبدالله، دومین خلیفه ی عباسی [، قمری] معروف به دوانیقی، که به دستور او پایتخت عباسیان در بغداد ساخته شد، ابو مسلم کشته شد و قیام مقنع و چندین قیام علویان سرکوب شد، در زمان او آندلس از خلافت عباسی جدا شد، ) منصور ( = شاه منصور ) : شاه بخشی از جنوب ایران و آخرین شاه [، قمری] سلسله ی آل مظفر، که در جنگ با امیر تیمور گورکان کشته شد، ) منصور ( = منصور ابن ابی عامر ) : لقب محمّد ابن عبدالله: [قرن هجری] وزیر و سردار امویان آندلس، از فاتحان معروف آن سرزمین، که در برابر مسیحیان پیروزیهای درخشانی داشت، ) منصور بالله: [قرن هجری] لقب قاسم ابن علی، پیشوای زیدی یمن، ) منصور دشتکی: ( = غیاث الدین منصور ) [قرن هجری] فقیه و حکیم ایرانی، وزیر شاه تهماسب اول صفوی [، که استعفاء داد و برای ادامه ی کار تدریس به شیراز بازگشت، از آثار اوست: اخلاق منصوری، الاشارات والتَلویحات ( حکمت )، تعدیلالمیزان ( منطق ) و مَعالِم الشَفا ( طب )، ) منصور حلاج ( = حسین ابن منصور ) : [قرن و هجری] اندیشمند ایرانی، از مردم فارس، از بزرگان صوفیه و مؤلف چندین کتاب، که تنها یکی از آنها به عربی در دست است، به نام کتاب الطَّواسین، او در بغداد هشت سال زندانی و پس از آن تکفیر و سنگسار شد و جسدش را سوزاندند، ( در اعلام ) منصور اول پسر نوح، ششمین امیر سامانی ( امیر سدید )
برچسب ها: اسم، اسم با م، اسم پسر، اسم عربی، اسم مذهبی و قرآنی، اسم تاریخی و کهن

لغت نامه دهخدا

منصور. [ م َ ] ( ع ص ) نصرت یافته. ( مهذب الاسماء ). نصرت و یاری داده شده. ( آنندراج ). یاری کرده شده و نصرت کرده شده. و حمایت شده و پناه داده شده از جانب خداوند عالم. ( ناظم الاطباء ) : فلایسرف فی القتل انه کان منصوراً. ( قرآن 33/17 ).
هر که منصور ناصرش باشد
در جهان ناصر است و منصور است.
مسعودسعد.
|| پیروز و مظفر و غالب و فاتح و کامگار. ( ناظم الاطباء ) : این خاندان بزرگ پاینده باد واولیاش منصور. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 109 ).
زنهار که با زمان نکوشی
کاین بدخو دشمنی است منصور.
ناصرخسرو.
نصیر تست خدا و تویی به او منصور
قضا همیشه به نصرت بود نصیر ترا.
امیر معزی ( دیوان چ اقبال ص 2 ).
تا به کیوان گر بشارتها رسد نبود عجب
زآنکه منصور مظفر شاه از میدان رسید.
امیر معزی ( ایضاً ص 195 ).
هستند به فر تو غلامان تو پیروز
هستند به فتح تو سواران تو منصور.
امیر معزی.
به یمن ناصیت مظفر و منصور بازگردم. ( کلیله و دمنه ). چون مظفر و منصور به اصفهان بازآمد فالگوی را بنواخت. ( چهارمقاله ص 103 ).
شاه جهان مظفر و منصور باد و باد
از عمر شادمانه و از ملک شادخوار
عمعق ( دیوان چ نفیسی ص 169 ).
با حشم منصور به حربگاه معرکه حاضر شویم. ( سلجوقنامه ظهیری ص 25 ). ملک مؤید مظفر منصور معظم... ( سندبادنامه ص 8 ). مظفر و منصور... بازگشت. ( ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 419 ).
جنابت بر همه آفاق منصور
سپاهت قاهر و اعدات مقهور.
نظامی.
همیشه حق منصور باشد و باطل مقهور. ( مرزبان نامه چ قزوینی ص 102 ).
لشکر منصور او هر جا که صف برمی کشد
قلب شیر آسمانش قلب لشکر می شود.
روحانی ( از لباب الالباب چ نفیسی ص 447 ).
زهی مظفر و منصور خسروی کافلاک
غبار جیش تو در دیده ز احترام کشند.
شهاب الدین ابورجاء ( از لباب الالباب چ نفیسی ص 445 ).
تا بر او موکب منصور ترا رهگذر است
همه سرمه ست کنون خاک سپاهان یکسر.
کمال الدین اسماعیل ( دیوان چ حسین بحرالعلومی ص 43 ).
امیرکبیر عالم عادل مؤید و مظفر و منصور. ( گلستان سعدی ).
چون اوحدی در کوی دل تا من شنیدم بوی دل
هر جا که کردم روی دل فیروز و منصور آمدم.
اوحدی.
بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

ابوعامر محمد بن عبدالله بن عامر بن ابی عامر معاصری وزیر و حاکم مقتدر معروف اندلس در عهد هشام خلیفه اموی . وی بالغ بر پنجاه غزوه در بلاد اندلس نمود که در هیچکدام شکست نخورد و حکایات عجیبه و غزیبه در جمیع کتب از او منقول است . در سنه ۲۹۲ یا ۲۹۳ در شهر مدینه سالم واقع در شمال شرقی اسپانیا در یکی از غزوات خود وفات یافت .
یاری کرده شده، نصرت داده شده
۱ - ( اسم ) نصرت داده یاری کرده شده مظفر : [ روز آدینه ... با حشم منصور بحربگاه معرکه حاضرشویم . ] ( سلجوقنامه ظهیری . چا . خاور . ۲ ) ۲۵ - نامی است از نامهای مردان

فرهنگ معین

(مَ ) [ ع . ] (اِ مف . ) یاری کرده شده ، نصرت داده شده .

فرهنگ عمید

نصرت داده شده، یاری شده.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] منصور یکی از القاب حضرت مهدی (علیه السلام) است.
در احادیث فراوانی رسیده است که «مهدی»، «منصور بالرّعب و مؤیّد بالنّصر» است؛ یعنی هنگام ظهور، رعب او در دل قدرتمندان می افتد و نیروهای غیبی و نادیدنی به کمک او و یاران او می شتابند. البته آنچه دربارۀ یاری آن حضرت به وسیلۀ نیروهای غیبی گفته شده است، منافاتی با لزوم حضور مردم در صحنه ندارد و بایسته است که مردم آن حضرت را تا رسیدن به اهداف متعالیش یاری کنند.

[ویکی فقه] منصور (ابهام زدایی). منصور ممکن است اشاره به اشخاص و شخصیت های ذیل باشد: • منصور (لقب امام زمان)، منصور یکی از القاب حضرت مهدی (علیه السلام)• منصور دوانیقی، منصور دوانیقی، دومین خلیفه عباسی• شفیق منصور، از مجاهدان ضد استعمار مصری در قرن چهاردهم هجری/ نوزدهم و بیستم میلادی• منصور انصاری، از علما و پزشکان مجاهد هند در قرن چهاردهم هجری/ نوزدهم و بیستم میلادی• منصور اشورمه ای، از طایفه چچن و از قریه اشورمه، نخستین رهبر اسلامی داغستان در قرن دوازدهم و سیزدهم هجری/ هجدهم میلادی• رجب علی منصور، فرزند میرزا علی اکبر آشتیانی، کارمند وزارت امور خارجه در ۱۳۰۵، چهره ای مرموز و وابسته به سیاست انگلستان• منصور بن نوح، از فرمانروایان سامانی• حسنعلی منصور، فرزند علی منصور، نخست وزیر دوره پهلوی دوم
...

[ویکی اهل البیت] منصور (خلیفه عباسی). نامش عبدالله، کنیه اش ابوجعفر و لقبش منصور بود و پسوند دوانیقی را از آن جهت به دنبال لقب او آورده اند که بسیار حسابگر و بخیل بود و بر کوچک ترین اجزاء که دانه و حبه باشد حساب می کرد.
"ابوجعفر عبدالله بن محمد بن علی" مشهور به "منصور"، دومین خلیفه عباسی و به اعتقاد بسیاری پایه گذار و تثبیت کننده اصلی خلافت عباسیان است. وی چند سالی پیش از شروع دعوت عباسی در "حمیمه" متولد شد و با وجود آن که از "سفاح" بزرگتر بود. "ابراهیم امام" برادرش ابوالعباس سفاح را به جهت این که مادر منصور کنیز بود بر او مقدم کرد. منصور به هنگام درگذشت سفاح در سفر حج بود و هنگامی که خبر درگذشت برادرش را شنید خود را به عراق رسانید و چون از مدتی پیش به ولیعهدی معین شده بود زمام امور را بدست گرفت و از مردم برای خود و ولیعهد خود "عیسی بن موسی" بیعت گرفت. منصور در زمان حیات برادرش سفاح نیز استاندار جزیره (شمال عراق)، ارمنستان و آذربایجان بود.
همزمان با روی کار آمدن منصور، "عبدالله بن علی" عموی خلیفه در صدد رسیدن به خلافت بود. وی که نقش بسزایی در استواری یاپه های قدرت آل عباس ایفا کرده بود، انتظار داشت که پس از سفاح به خلافت برسد. وی در هنگام فوت سفاح در شام بود و با لشکری بزرگ به فرمان سفاح آماده جنگ با مردم این منطقه بود.
عبدالله پس از شنیدن خبر فوت سفاح بی درنگ گروهی از نزدیکان و فرماندهان سپاه خویش را مجبور کرد که گواهی دهند که سفاح وی را به ولیعهدی برگزیده است؛ لذا مردم شام با او بیعت کردند. منصور در برابر این خطر جدی، "ابومسلم خراسانی" را با وجود کینه ای که از او داشت به جنگ عبدالله فرستاد تا به این وسیله از هر دو دشمن (عبدالله بن علی و ابومسلم) یا حداقل یکی از این دو نجات یابد. منصور با این کار خود نشان داد که دارای نوعی مهارت سیاسی است و قادر است دشمنانش را بوسیله یکدیگر سرکوب کند.
ابومسلم با زیرکی سیاسی و نظامی بر عبدالله پیروز شد و عبدالله به سمت بصره فرار کرد و بعدها در زندان منصور کشته شد. ابوملسم از دیگر رقیبان منصور بود که از زمان سفاح بین آن دو به خاطر مسائلی کدورت ایجاد شده بود و از جمله این موارد سپردن مقام «امیر الحاج» از طرف سفاح به منصور بود و از طرفی قدرت فراوان ابومسلم مایه نگرانی دستگاه خلافت شده بود. منصور پس از شکست عبدالله بن علی پیشنهاد امارت مصر و شام را به ابومسلم داد تا بتواند او را از خراسانیان که طرفداران اصلی او محسوب می شدند دور کند.
منصور همچنین گروهی را فرستاد تا اموال و غنایم جنگ با عبدالله بن علی را از ابومسلم بگیرند و این دو امر موجبات ناراحتی ابومسلم را فراهم کرد چرا که وی می دانست هدف منصور از فرستادن او به مصر و شام دور کردن او از بین خراسانیان و ضعیف کردن سلطه نفوذی اوست به علاوه ابومسلم در پاسخ به نمایندگان منصور که برای تحویل گرفتن غنایم جنگ آمده بودند برآشفت و با عصبانیت گفت: «آیا در خون مسلمانان امینم و در مال آنها امین نیستم؟»
آنگاه به منصور و فرستادگانش ناسزا گفت و فرمان امارت را رد کرد و با خشم و ناراحتی راه خراسان را در پیش گرفت. خلیفه سپس با فرستادن پیک و ارسال پیغام سعی در جلب اعتماد ابومسلم کرد. و هنگامی که ابومسلم فریب وعده های دروغین خلیفه و یارانش را خورد با توطئه منصور در سال 137 ه.ق به قتل رسید.
قتل ابومسلم برای منصور بسیار گران تمام شد چرا که وی رهبر سیاسی نظامی و حتی پیشوای دینی خراسانیان محسوب می شد و در زمان منصور و بعدها قیام های بسیاری در خونخواهی او صورت گرفت که پیامدها و مشکلات بسیاری برای عباسیان بوجود آورد.

[ویکی فقه] منصور (لقب امام زمان). منصور یکی از القاب حضرت مهدی (علیه السلام) است.
در احادیث فراوانی رسیده است که «مهدی»، «منصور بالرّعب و مؤیّد بالنّصر» است؛ یعنی هنگام ظهور، رعب او در دل قدرتمندان می افتد و نیروهای غیبی و نادیدنی به کمک او و یاران او می شتابند. البته آنچه دربارۀ یاری آن حضرت به وسیلۀ نیروهای غیبی گفته شده است، منافاتی با لزوم حضور مردم در صحنه ندارد و بایسته است که مردم آن حضرت را تا رسیدن به اهداف متعالیش یاری کنند.
← روایتی از امام صادق
۱. ↑ نعمانی، محمد بن ابراهیم، الغیبة، ص۱۹۸، ح۹،
فرهنگ نامه مهدویت، سلیمیان، خدامراد، ص۴۲۵، برگرفته از مقاله «منصور».
...

دانشنامه عمومی

منصور (آستراخان). منصور ( به لاتین: Mansur ) یک منطقهٔ مسکونی در روسیه است که در استان آستراخان واقع شده است. [ ۱]
عکس منصور (آستراخان)عکس منصور (آستراخان)

منصور (خلیفه). ابوجعفر منصور با نام کامل: ابوجعفر عبدالله بن محمد بن علی بن عبدالله بن العباس المنصور ( ۷۱۴ - ۷۷۵م ) مشهور به منصور دوانیقی، دومین خلیفه از خلفای عباسی بود، وی ده سال از سفاح بزرگ تر بود و در روزگار خلافت وی قدرت بسیاری داشت. او در خراسان، برای سفاح بیعت گرفت و بر کار اداره ایالات و استان ها نظارت داشت. پدرش محمد، نواده عباس بن عبدالمطلب عموی محمد، پیامبر اسلام بود؛ او از سال ۱۳۶ تا ۱۵۸ قمری ( ۷۵۴ تا ۷۷۵ میلادی ) فرمان راند. بسیاری وی را موسّس واقعی خلافت عباسی می دانند، چه که توسط وی حکومت عباسیان نهادینه و تثبیت شد. [ ۲] منصور در حالی که از خلیفه نخست به جز چند لباس چیزی به جا نمانده بود، پس از مرگش نزدیک به ششصد هزار هزار دینار از وی باز ماند. [ ۳] در سال ۱۴۹ قمری، وی بغداد را با نام مدینه السلام ( شهر صلح ) بنیان نهاد. وی شورش های زیادی را در زمانی که هنوز عباسیان چندان به قدرت نرسیده بودند، سرکوب کرد. او عنصر وفادار خلافت عباسی، ابومسلم خراسانی را به قتل رسانید. وی شورش سنباد را که از اهل خراسان بود، دفع کرد. به عقیده شیعیان، او دستور قتل جعفر بن محمد مشهور به صادق را نیز صادر کرد. او در ۷ ذی الحجه ۱۵۸ قمری، [ ۴] در حالی که به سفر حج می رفت، بر اثر سوء هاضمه درگذشت و در قبرستان معلا در مکه دفن شد. [ ۵]
اولین مشکل در دوران خلافت منصور شورش شخصی به نام عبدالله بن علی در شام بود که با کاردانی ابومسلم سرکوب شد و مجبور به اطاعت و بیعت با خلیفه شد و بعد از این ماجرا وی زندانی شد و به دستور خلیفه سقف زندان بر سرش ویران و وی جان باخت. منصور برای موروثی شدن خلافت در خاندان خود ابتدا عیسی بن موسی را که به دستور سفاح ولیعهد بود وادار به استعفا کرد اما چون وی قبول نکرد وی را زندانی کرد و زیر سقف های خراب نشاند اما باز هم این کار چاره ساز نشد. منصور به او زهر خوراند و وی بسیار سخت مسموم گشت اما زنده ماند و باز هم استعفا نداد. سرانجام روزی وی و پسرش را با هم احضار کرد و دستور داد پسرش را در حضور وی خفه کنند چنان که مأموران شروع به این کار کردند وی تسلیم گشت و استعفا داد. پس از آن وی پسر مورد علاقه اش مهدی را به جانشینی خود برگزید.
مهمترین خطری که خلافت عباسیان را در ابتدای امر تهدید می کرد از جانب ابومسلم سردار خراسانی بود که قدرتش روز افزون زیاد می گشت. او در انتقال خلافت به عباسیون و کشتار مخالفان آن ها نقشی بسزا داشت. ابومسلم که به القابی چون «صاحب الدعوه» و «امین آل محمد» در خاندان عباسی مفتخر گشته بود در نزد ایرانیان محبوبیت زیادی کسب کرده بود و سپاهیان بسیار و قدرت نظامی زیادی داشت که به تمایلات استقلال طلبانه اش دامن می زد.
عکس منصور (خلیفه)عکس منصور (خلیفه)عکس منصور (خلیفه)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

منصور (ح قرن ۹ق)
نگارگر ایرانی. گویا در دوران سلطان ابوسعید بن سلطان محمد بن میرانشاه (۸۵۵ـ۸۷۳ق) می زیسته، و خراسانی بوده است. فرزندش، شاه مظفر، از نقاشان و رقبای هنریِ هم عصر با کمال الدین بهزاد بود. شاه مظفر در دربار سلطان حسین بایقرا (۸۷۳ـ۹۱۲ق) نیز نگارگری می کرد. از این پدر و پسر اثر امضاداری دردست نیست؛ فقط تصویری از حضرت محمد (ص)، احتمالاً از آثار شاه مظفر است.

مترادف ها

triumphant (صفت)
پیروز، فیروز، منصور

فارسی به عربی

منتصر

پیشنهاد کاربران

پیروز، پرتوان و شکست ناپذیر پابرجا پایدار پویا
نصرت اثر
مَنصور
برای بازسازی دستور زبان و واژگان پارسی دو رَوِش پیش نهاده می شود :
نخست سِتاک اَرَبی را در دستگاه دستوری پارسی ریختن :
مَنصور در ریختار ( باب ) مَفعول ساخته شده است.
در پارسی این ریختار با سِتاک زمان گذشته و پسوند - ایده ساخته می شود ، بنابراین با سِتاک نَصر :
...
[مشاهده متن کامل]

نَصر - ایده = نَصریده ( مانند: فهمیده ، طلبیده، بلعیده )
رَوِش دُوُم : بازشناسی و بازسازی واژه پارسی هَم اَرز آن :
پیروز : این واژه از دو بخش ساخته شده : پیر - اوز
پیر : این پیش وند به شکل های گوناگون به کار رفته است : پیرا ، پَر ، بَر ، اَبَر ، فَر به مینه ی بَرتری ( تَفَوُق )
اوز : به مینه ی نیرو و زور ( قدرت ) است
پیروز = کسی که زوراَش بَر دیگران یا دیگری بَرتَری دارد .
اگر بخواهیم این واژه را بِگُسترانیم بایستی از آن کارواژه یا مَصدَر بسازیم : پیروزیدَن یا بیانگاریم که وات " ز" در زمان گذشته "خ" بوده است مانند : دوختن ، دوز؛ باختن ، باز ؛ انگیختن ، انگیز. . . ؛ بنابراین : اوختن و با پیشوند پیر: پیروختن
برای واژه سازی در این ریختار : ریشه گذشته با پسوند ایده : پیروخته یا پیروزیده
گَرچه می توان از دیگر چهره های پیر مانند : پَر ، بَر ، فَر ، اَبَر هم بهره بُرد : پَروختن ، بَروختن ، فَروختَن ، اَبَروختن یا پَروزیدن ، بَروزیدن ، فَرروزیدن ، اَبَروزیدن
سفارش ( توصیه ) می شود واژه " بَرَنده " در مینه ی پیروز به کار بُرده نشود چون بَرَنده نام کُننده از کارواژه ی بُردَن است ، ینی کَسی که چیزی را می بَرَد به اَرَبی " حامِل"
چِرایی آن هم این است که هَر واژه در یِک مینش ( معنی ) به کار رود تا از آشفتگی مینه ای ( معنایی ) پیش گیری شود .

پیروز و فاتح و نصرت یافته و یاور رسیده
در اصل نصرت یافت است
ولی کسی هم که ناصر و یاور به او رسیده است منصور میگویند
هو
نام پسرانه عربی که در فارسی نیز بکار میرود ، بر وزن مفعول ، و به معنی پیروز.
خداوند بزرگ مرحمت و حمایتش رو نثار همه انسان ها فرماید و مرحمت و حمایت ویژه نسبت به منصور های خوش قلب و چشم ودل پاک و خیرخواه، بگرداند انشاالله.
منصوریعنی پیروزمندانه
منصور همانگونه که دوستان گفتند یعنی پیروز شده یعنی هدایت شده یعنی صبور و معنی های زیادی داره ولی من اینجا اعلام میکنم که منصورها قلب پاکی هم دارند ودلشون بزرگ هست وسخاوتمند هستند و بخشنده و یکی از لقب های منجی عالم بشریت امام مهدی امام زمان عج هم هست امیدوارم که یکی از یاران سرورم باشم
1 - منصور یکی از القاب منجی عالم بشریت
{🌹 امام زمان ( عج ) 🌹} هست❤️
2 - منصور یعنی بشارت دهنده❤️
3 - منصور یعنی یاری شده❤️
4 - منصور یعنی پیروز شده❤️
هوالمنصور در اول نامه ها که غالبا" نوشته میشود . . شبه هایی بوجود میاید که آیا معنی اصلیش اوست یاری دهنده و یا اینکه اوست یاری گیرنده . . برا همین میخواستم معنی واقعی این کلمه رو عنایت بفرمائید . . چون در زبان عربی مضاف الییه و . . . بکار برده میشود که در این کلمه هم همینطور بوده

اسم همیشه زیبا وبا معناست که گویا معناش نصرت الهی است فقط یعنی فقط بانصرت الهی منصور محقق میشود.

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس