مهاجر

/mohAjer/

مترادف مهاجر: رحیل، کوچنده، کوچ کننده، کوچ گر، هجرت کننده، مسافر ، خشونت طلب

متضاد مهاجر: مقیمصفت اشغالگر، حمله ور، متهاجم، یورشگر، مدافع

برابر پارسی: دور از میهن، خانه رها، بوم رها

معنی انگلیسی:
emigrant, migratory, settler, [n.] emigrant or immigrant

فرهنگ اسم ها

اسم: مهاجر (پسر) (عربی) (مذهبی و قرآنی) (تلفظ: mohājer) (فارسی: مهاجر) (انگلیسی: mohajer)
معنی: هجرت کننده، آن که برای اقامت دائم از وطن خود به جای دیگری سفر می کند، هر یک از یاران پیامبر اسلام ( ص ) که به همراه او از مکه به مدینه هجرت کردند
برچسب ها: اسم، اسم با م، اسم پسر، اسم عربی، اسم مذهبی و قرآنی

لغت نامه دهخدا

مهاجر. [ م َ ج ِ ] ( ع اِ ) ج ِ هجر. ( ناظم الاطباء ). مواضع و جایگاههای هجرت. ( از اقرب الموارد ). || فحش و سخنهای زشت. ( ناظم الاطباء ).

مهاجر. [ م ُ ج َ ] ( ع اِ ) موضع هجرت. ( ناظم الاطباء ).

مهاجر. [ م ُ ج ِ ] ( ع ص ) کسی که از جایی به جایی رود و از زمینی به زمینی رود و هجرت کند. ج ، مهاجرون. ( ناظم الاطباء ).مفارقت کننده از خانه و اقربا یعنی مسافر. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). آنکه از وطن خود هجرت کند و آن را ترک گوید و در جایی دیگر مسکن گیرد. ( ناظم الاطباء ).
- مهاجرنشین ؛ سرزمین معمولاً غیرمتمدن که گروهی از متمدنان بالاخص اروپائیان در آن اقامت گزیده و به آبادی آن پرداخته باشند.
|| کسی که با حضرت محمد( ص ) از مکه به سوی مدینه هجرت کرده باشد. ( ناظم الاطباء ). مسلمانانی که در عصر رسول ( ص ) از مکه به مدینه رفتند و در این شهر سکونت کردند :
رسول کو و مهاجر کجا و کو انصار
کجا صحابه اخیار و تابع اخیر.
ناصرخسرو.
و رجوع به مهاجرین شود.
- مهاجر و انصار ؛ مکیان که با حضرت پیغمبر( ص ) از مکه به مدینه آمدند و مقیم شدند و مدنیان که در مدینه به حضرت پیوستند.

مهاجر. [ م ُ ج ِ ] ( اِخ ) ابن ابی المثنی تجیبی ، از بنی تجیب ( درگذشته به سال 91 هَ. ق. ). رئیس شراة بود در اسکندریه. ( از اعلام زرکلی ج 3 ص 1077 ).

مهاجر. [ م ُ ج ِ ] ( اِخ ) ابن ابی امیه. او به روزگار رسول ( ص ) و ابوبکر والی صنعا بود. ( از یادداشتهای مؤلف ).

مهاجر. [ م ُ ج ِ ] ( اِخ ) ابن عبداﷲ. والی یمامه بود در روزگار ابوبکر. ( از عیون الاخبار ج 1 ص 177 ).

مهاجر. [ م ُ ج ِ ] ( اِخ ) لقب رجالی محمدبن ابراهیم است. ( ریحانة الادب ). رجوع به محمدبن ابراهیم شود.

فرهنگ فارسی

هجرت کننده، کسی که ازشهریاوطن خودبه شهریاکشوردیگربرودودر آنجاسکنی گزیند
( اسم ) ۱ - کسی که از موطن خود بجایی نقل مکان کرده باشد. ۲ - کسی که از مکه همراه پیغمبر بمدینه هجرت کرده جمع : مهاجرین .
لقب رجالی محمد ابن ابراهیم است

فرهنگ معین

(مُ جِ ) [ ع . ] (اِفا. ) هجرت کننده آن که از وطن خود هجرت کرده در جایی دیگر مسکن گیرد.

فرهنگ عمید

کسی که از شهر یا وطن خود به شهر یا کشور دیگر برود و در آنجا سکنی گزیند، هجرت کننده.

واژه نامه بختیاریکا

وُلات جِستِه

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی مُهَاجِرٌ: هجرت کننده
ریشه کلمه:
هجر (۳۱ بار)

دانشنامه عمومی

مهاجر (بغلان). مهاجر ( به لاتین: Mahajer ) یک منطقهٔ مسکونی در افغانستان است که در ولایت بغلان واقع شده است. [ ۱]
عکس مهاجر (بغلان)

مهاجر (فیلم ۱۹۱۷). مهاجر ( به انگلیسی: The Immigrant ) فیلمی کوتاه و صامت، به کارگردانی چارلی چاپلین با بازی چارلی چاپلین، ادنا پرواینس، اریک کمبل و تولید سال ۱۹۱۷ می باشد. [ ۱]
فیلم از دو لوکیشن اصلی تشکیل شده: کشتی و رستوران.
داستان فیلم به ولگرد کوچولو ( با بازی چاپلین ) می پردازد؛ که در کشتی ای که مقصدش آمریکا است، عاشق دختری می شود. کشتی به مقصد می رسد و یکی از بهترین پلان های چاپلینی پدید می آید: مسافران باید به نوبت از کشتی بیرون بروند. مجسمه عدالت را می بینیم که نشانه عدالت افراد آمریکا است؛ ولی مأمورین کشتی با خشونت مسافران را هل می دهند و جلوی آن ها طناب کلفتی می کشند. چارلی سکه ای پیدا می کند و به رستوران می رود. اتفاقاً همان دختر را در آنجا می بیند و اتفاقات جالبی پدید می آید.
• چارلی چاپلین
ادنا پرواینس ( مهاجران )
• اریک کمبل ( گارسون رستوران )
آلبرت آستین ( مرد داخل رستوران )
هنری برگمن ( آرتیست )
عکس مهاجر (فیلم ۱۹۱۷)

مهاجر (فیلم ۲۰۱۳). مهاجر ( انگلیسی: The Immigrant ) فیلمی درام به کارگردانی جیمز گری است که در سال ۲۰۱۳ منتشر شد. از بازیگران آن می توان به ماریون کوتیار، واکین فینیکس، جرمی رنر و آنجلا سارافیان اشاره کرد.
عکس مهاجر (فیلم ۲۰۱۳)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

مترادف ها

expatriate (اسم)
مهاجر

fugitive (اسم)
فراری، فرار، مهاجر، پناهنده

colonist (اسم)
مهاجر، مستعمره نشین، مهاجر نشین

refugee (اسم)
فراری، مهاجر، پناهنده سیاسی

emigrant (اسم)
مهاجر، کوچ کننده

emigre (اسم)
مهاجر

evacuee (اسم)
مهاجر

out-migrant (اسم)
مهاجر

remittance man (اسم)
مهاجر

فارسی به عربی

حاج , دخل , مهاجر

پیشنهاد کاربران

🇮🇷 همتای پارسی: فراروا 🇮🇷
کوچ در میهن ارز جایی به جای دگر و برگشتن به انست
مهاجر را به پارسی آواره گفته اند
ud kē wēmārān ud armēštān ud kārdāgān rāy spinǰānagīh kunēd. ( Anklesaria, 1913, p. 110 )
کسی که بیماران و عاجزان و مسافران را سپنجی کند.
مهاجر
مهاجر : Expat
مهاجرین : Expats
البته Immigrant ( s ) یا Emigrant ( s ) هم میگن
Migrant ( s ) بیشتر برای پرندگان میگن ولی به فرد هم اشاره داره
ورارونده . فرارونده
کوچگر - کوچگران
کوچنده - کوچندگان
رونده و فرارو. . دور رو . . ورا رو . . ) ) مهاجر . . . . . . . . . فراروی . دور روی. . . . وراروی . . . . ) ) مهاجرت .
کوچ نشین
کوچیده
کاربرد واژه ی �کوچیده� در بسیاری باره ها و گزاره ها از دید من، سزاوارتر از واژه ی �کوچنده� است.
در پهلوی " فاتورا ، فروایشگر " در نسک : فرهنگ برابرهای پارسی واژگان بیگانه از ابوالقاسم پرتو.
فاتورایان ، فروایشگران = مهاجران
فاتوراپذیری = مهاجرپذیری

بپرس