مهردار


معنی انگلیسی:
keeper of a seal, chancellor, sealed

فرهنگ اسم ها

اسم: مهردار (پسر) (فارسی) (طبیعت، کهکشانی) (تلفظ: mehr dār) (فارسی: مِهردار) (انگلیسی: mehr-dar)
معنی: دارنده ی مهربانی و محبت، ( به مجاز ) مهربان، ( مهر = مهربانی، محبت، دار )، محبت + دار )، دارنده مهر و محبت
برچسب ها: اسم، اسم با م، اسم پسر، اسم فارسی، اسم طبیعت، اسم کهکشانی

لغت نامه دهخدا

مهردار. [ م ُ ] ( نف مرکب ) دارای مهر. مهردارنده. هرچه مهرداشته باشد اعم از انگشت و غیره. ( از آنندراج ). هرچه با آن نشان و مهر بر چیزی نهند. خاتم :
بود خاتم انبیا در شمار
که انگشت آخر بود مهردار.
ملاعبداﷲ هاتفی ( از آنندراج ).
|| آنکه مهر پادشاه بدو سپرده شده است. کسی که در دربارهای قدیم سمت مهرداری داشته . در عهد صفویان مهردار یا وزیر مهر همیشه در مجلس شاه نزدیک وی می نشسته است. مهرداران شاه سه تن بوده اند، یکی مقرب الخاقان مهردار مهر همایون یا وزیر مهر، دیگری مهردار مهرشرف نفاذ، و این دو هریک قسمتی از نامه ها و فرمانهای شاهی را مهر میکرده و برخی از احکام را نیز به هر دو مهر می رسانده اند، سومی مهردار قشون که فقط احکام مربوط به سرداران و سپاهیان و مسائل جنگی را مهر می کرد. ( از شاه عباس تألیف فلسفی ج 2 ص 11 ) : از قراری که از سررشته مهردار سابق معلوم می شود در زمان قدیم اولاً سیصد و شصت وچهار تومان... داشته. ( تذکرةالملوک چ دبیرسیاقی ص 25 ). و نیز رجوع به سازمان حکومت صفویه یا تعلیقات مینورسکی بر تذکرةالملوک شود.

مهردار. [ م ِ ] ( اِخ ) ( مهرداد ) دهی است از دهستان آتش بیک بخش سراسکند شهرستان تبریز. با 424 تن سکنه. آب آن از چشمه و رودخانه و محصول آن غلات و حبوبات است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4 ).

فرهنگ فارسی

دهی است از دهستان آتش بیک بخش سراسکند شهرستان تبریز با ۴۲۴ تن سکنه
( صفت ) ۱ - کسی که دارای مهر است . ۲ - ( اسم ) کسی که در در بارهای قدیم سمت مهرداری داشته ( صفویه ) . توضیح در عهد صفویان مهردار یا وزیر مهر همیشه در مجلس شاه نزدیک وی می نشسته است . مهر داران شاه سه تن بوده اند : یکی مقرب الخالقان مهر دار مهر همایون یا وزیر مهر دیگری مهر دار مهر شرف نفاذ و این دو هر یک قسمتی از نامه ها و فرمانهای شاهی را مهر میکرده و برخی از احکام را نیز بهر دو مهر میرسانیده اند . سومی مهر دار قشون که فقط احکام مربوط بسرداران و سپاهیان و مسایل جنگی را مهر میکرد : [ او را مهر دار کرد که همه وقت در پیش نظر نشسته بشرف مکالمه و همزانی مشرف باشد . ]

فرهنگ عمید

کسی که در دربار پادشاه سمت مُهرداری داشته و مهر پادشاه نزد او بوده و فرمان ها و نامه ها را مهر می کرده.

دانشنامه عمومی

دانشنامه آزاد فارسی

مُهردار
از مناصب بعد از دورۀ تیموری . مهردار، کاتب و متصدی مهر شاه و منشی مخصوص حضور او بوده است . به این سِمت در دورۀ مغول تَمْغاچی می گفته اند. وی اسناد مهم را نزد شاه می خواند و در حضور شاه مُهر می کرد. در دورۀ قاجار به ویژه از دورۀ ناصری به بعد این سِمت به «ادارۀ مُهر مِهر آثار مبارک» محول شد که زیر نظر یکی از رجال معتمد بود.

مترادف ها

keeper of seal (اسم)
مهردار

پیشنهاد کاربران

بپرس