مهمان نواز

/mehmAnnavAz/

مترادف مهمان نواز: غریب نواز، مهمان پرور، مهمان دوست، مهمان پرست

معنی انگلیسی:
accommodating, hospitable

لغت نامه دهخدا

مهمان نواز. [ م ِن َ ] ( نف مرکب ) که به خدمت و تیمار مهمان قیام و اهتمام دارد. دوستدار مهمان. مهمان پرست. کسی که مهمان خود را مورد تفقد و پذیرایی قرار می دهد :
پرستش نمودند با صد نیاز
زهی میزبانان مهمان نواز.
نظامی.
دد و دام را شیر از آن است شاه
که مهمان نواز است در صیدگاه.
نظامی.

فرهنگ فارسی

( صفت ) کسی که مهمان خود را مورد تفقد و پذیرایی قرارمیدهد.

فرهنگ عمید

کسی که مهمان را دوست دارد و از او خوب پذیرایی کند.

واژه نامه بختیاریکا

دَر وَردادِه؛ سرفه کش؛ میمُو درار

مترادف ها

hospitable (صفت)
مهمان نواز، مهمان نوازانه، غریب نواز

فارسی به عربی

مضیاف

پیشنهاد کاربران

فراخ نان و نمک. [ ف َ ن ُ ن َ م َ ] ( ص مرکب ) بخشنده. آن که خوان گسترد و مردمان به میهمانی خواند و بنوازد : اگر خواهی برتر از مردمان باشی فراخ نان و نمک باش. ( قابوسنامه ) . فراخ آستین. فراخ دست. فراخ عطا. فراخ کندوری. رجوع به این ترکیب ها شود.
معادل مهمان نواز در زبان ترکی می شود سفرلی که معنی تحط الفظی آن می شود کسی که سفره باز و سفره دار است. ولی سفرلی در زبان ترکی یک اصطلاح است و تحت الفظی معنی نمی دهد. و این واژه در اصطلاح یعنی مهمان نواز. شهریار در حیدر بابا می گوید:
...
[مشاهده متن کامل]

منیم آتام سفرلی بیر کئشیدیدی
گؤزللرین آخره قالمئشیدی
پدر من مرد مهمان نوازی بود و سفره اش همیشه به روی مهمانان آشنا و غریبه باز بود.
در زیبایی هم آخر زیبایی محسوب می شد. و به عبارت دیگر در میان زیبایان دیگر آخرش بود.

مضیاف
Hospitable
Accommodating

بپرس