مهیج

/mohayyej/

مترادف مهیج: برانگیزاننده، پرشور، شورانگیز، هیجان آور، هیجان انگیز

برابر پارسی: پرسوز، شورانگیز، برانگیزنده

معنی انگلیسی:
breathtaking, evocative, exciting, stirring, thriller, kicky, fiery

لغت نامه دهخدا

مهیج. [م ُ هََ ی ْ ی ِ ] ( ع ص ) به هیجان آورنده. انگیزاننده.برانگیزنده. برانگیزاننده. آغالنده برآغالاننده. مُهیج. || غبار برانگیزنده. ( غیاث ). مُهیج.

مهیج. [ م ُ ] ( ع ص ) برانگیزنده. مُهَیِّج. || غبار برانگیزنده. ( غیاث ).

فرهنگ فارسی

هیجان آور، برانگیزنده
( اسم ) بهیجان آورنده برانگیزنده .
برانگیزنده مهیج یا غبار برانگیزنده

فرهنگ معین

(مُ هَ یُِ ) [ ع . ] (اِفا. )هیجان آور، برانگیزنده .

فرهنگ عمید

هیجان آور، برانگیزنده.

گویش مازنی

/mahij/ کشمکش

مترادف ها

stimulant (صفت)
محرک، مهیج

hot-blooded (صفت)
با حرارت، خون گرم، مهیج، تندخو، اتشی مزاج

agitating (صفت)
مهیج

exciting (صفت)
مهیج

breathtaking (صفت)
مهیج، با هیجان

sensational (صفت)
موثر، مهیج، احساساتی، حسی، شورانگیز

stimulating (صفت)
مهیج

fiery (صفت)
مهیج، اتشبار، اتشین، اتشی مزاج

excitant (صفت)
محرک، مهیج، برانگیزنده، قابل تحریک در مقابل التماس

racy (صفت)
تند، مهیج، با روح، جلف، با نشاط، با مزه، دارای طعم اصلی، دارای صفات اصلی و نژادی

hair-raising (صفت)
مهیج، ترسناک، ژیان

فارسی به عربی

مثیر , مدهش , منبه

پیشنهاد کاربران

هیجیدن = به هیجان آمدن، خیزیدن احساسات، برانگیخته شدن احساسات
هیجش، هیجمان = خیزش احساسات، هیجان
هیجیده = به هیجان آمده، هیجان زده
هیجاندن = خیزاندن احساسات، به هیجان آوردن

...
[مشاهده متن کامل]

هیجانش = خیزانش احساسات، تهییج
هیجاننده = خیزاننده احساسات، مهیج
{ریشهٔ واژه هیجان عربی، ‹هیج› است که به معنای برانگیختن و برانگیزاندن آمده است. به گمان من این ‹هیج› باید ریخت دیگری از همان ‹خیز› پارسی، ریشه کارواژهٔ خیزیدن، باشد. چه اینکه در زبان های ایرانی گاهی خ با ه، و همچنین ز با ج جابجا می شوند. برای نمونه ‹خور› و ‹هور› هر دو به معنای خورشید هستند. یا ‹جیر› در مازندرانی به معنای ‹زیر› و پایین می باشد.
از همین رو واژگان بالا را پیشنهاد می کنم. باشد که پسندیده شود}
#پیشنهاد_شخصی
#پارسی دوست

Stimulating
هیجان انگیز
برانگیزنده

بپرس