مواجه

/movAjeh/

مترادف مواجه: برابر، روبرو، مصادف، مقابل

برابر پارسی: روبرو، دچار، رو در رو، رویارویی

معنی انگلیسی:
confronting, facing, encountering

لغت نامه دهخدا

مواجه. [ م ُ ج ِه ْ ] ( ع ص ) روباروی و مقابل. ( ناظم الاطباء ). روبرو. برابر. رو درروی. محاذی. مقابل. روی به روی. ( یادداشت مؤلف ).
- مواجه شدن ؛ روبرو شدن. مقابل شدن. رو در رو قرار گرفتن. مقابل آمدن.
- || برخورد کردن.مقابل گردیدن : کار تحقیق با مشکلاتی مواجه شد. ( از یادداشت مؤلف ). و رجوع به مواجه شود.
|| پیش. برابر. ( یادداشت مؤلف ).

فرهنگ فارسی

روبرو، روباروی
۱ - ( اسم ) روبرو شونده . ۲ - ( صفت ) روبرو مقابل .

فرهنگ معین

(مُ جِ ) [ ع . ] (اِفا. ) رویاروی ، مقابل .

فرهنگ عمید

روبه رو.

پیشنهاد کاربران

مواجه شدن؛ روبرو شدن، مقابله کردن، برخورد چالش برانگیز
مواجهه با؛ روبروی هم قرار دادن، روبرو ساختن
طرف
رویارو شدن برخورد کردن
مواجهیدن.
رویارویدن.
روبروییدن.
رویارو

بپرس