مواضعه

/movAze~e/

مترادف مواضعه: قرارداد، نهاد، وضع، قرارومدار، تبانی، سازواری، موافقت، قرارگذاشتن، وضع کردن

معنی انگلیسی:
agreement or connivance, agreement, connlvance

لغت نامه دهخدا

مواضعه. [ م ُ ض َ ع َ / ض ِ ع ِ ] ( از ع ، اِمص ، اِ ) مواضعة. مواضعت. قرارداد و شرکت با هم. آگاهی از رای یکدیگر و همرایی و گفتگوی با هم. ( ناظم الاطباء ). موافقت در امری. نهادن بر... بر چیزی با یکدیگرسازواری و موافقت نمودن. با یکدیگر قرار امری دادن.( یادداشت مؤلف ). مواضعت. نوشته ای تفصیلی متضمن شروط و حدود اختیارات تصدی کننده و موافقت به تصدی دهنده.در تفویض شغلی مهم چون وزارت و جز آن رسم بوده است که نامزد وزارت شروط و حدود کار و اختیاراتی را که برای راندن آن شغل لازم می دیده فصل به فصل یا یکجا تحریر می کرده و تفویض کننده شغل قبولی خود و یا حدود موافقت خود را ذیل فصول آن می نگاشته و در پایان قبول کننده شغل سوگندنامه ای متضمن آیتی از قرآن کریم در باب صدق نیت و درستی گفتار و کردار و ایفاء وظایف خود می نوشته و تفویض کننده مقام نیز قبولی خود را تحریر و به سوگند مؤکد می ساخته است : ترا که سالاری باید که به حکم مواضعه و جواب کار می کنی. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 270 ). خواجه [ احمد حسن ] گفت فرمانبردارم... بازگشت بسوی خانه و مواضعه با وی بردند. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 149 ). نسخت سوگندنامه و مواضعه بیاورده ام در مقامات محمودی که کرده ام. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 149 ). دیگر روز خواجه [ احمد حسن ] بیامد... و بوسهل و بونصر مواضعه پیش وی بردند. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 149 ). و رجوع به مواضعت و مواضعه نامه شود.
- مواضعه بر خود ( با خویشتن ) گرفتن ؛ انجام امری را به عهده گرفتن. متعهد شدن انجام دادن کاری را : ملک چنین بی جنگ پیش آمد و مالهای بسیار آورد و مواضعه بر خویشتن گرفت و قرارداد که به درگاه او آید به مداین. ( فارسنامه ابن البلخی ص 94 ).
- مواضعه کردن ؛ مواضعت کردن. قرارداد بستن. قرار دادن. پیمان بستن. قرار گذاشتن. متعهد شدن. نهادن. ( از یادداشت مؤلف ) : ابوالفضل هروی منجم... مواضعه کرده بود که در آن مواقعه صبر می کند تا مریخ به درجه هبوط رسد. ( ترجمه تاریخ یمینی ، نسخه خطی ). ابوالقاسم را متهم گردانید به آنکه با عبداﷲبن الراضی مواضعه کرده است بر خلافت. ( ترجمه تاریخ قم ص 233 ).
- مواضعه نوشتن ( نبشتن ) ؛ مواضعت نوشتن. قرارداد نوشتن.دستورالعمل امری را نوشتن. قرارداد امضا کردن. قرارانجام کاری را با شروط و حدود معین تحریر کردن : دیگر روز مواضعه نبشت و هم در مجلس جوابها نبشت. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 527 ). بوسهل حمدوی مواضعه نبشت. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 395 ). بازگشت بدان که مواضعه نویسد برسم و در او شرایط شغل درخواهد... و مواضعت نبشت و نزدیک استادم فرستاد و امیر به خط خود جواب نبشت و هرچه خواسته بود و التماس نموده از این شرایط قبول نمود. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 381 ). به خانه ٔخواجه رو و با وی خالی بنشین تا آنچه گفته ام او بگوید و مواضعه نویسد. نماز دیگر با خویشتن بیار تا جوابها نبشته آید. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 667 ). این سه تن خالی بنشستند و منشور و مواضعه و جوابها نبشته و هر دو به توقیع مؤکد شده با احمد بردند. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 270 ).بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

باهم درکاری یاامری متفق وهمدست شدن، قرارگذاشتن بایکدیگربرای انجام دادن کاری
۱ - ( مصدر ) با یکدیگر قرار نهادن قرار گذاشتن : [ پس بعضی از ایشان اعتراف نمودند و تمامی مواضعت و مبایعت خویش مقرر گردانید و دیگران بضرورت اقتدا کردند .. ] ( کلیله . مصحح مینوی ۲ ) ۳۲۴ - متارکه کردن خرید و فروش . ۳ - سازواری کردن موافقت کردن . ۴ - ( اسم ) قرار گذاری . ۵ - متارکه خرید و فروش . ۶ - سازواری موافقت . ۷ - ( اسم ) قرار داد جمع : مواضعات .
با همدیگر گرو بستن .

فرهنگ عمید

با هم در کاری یا امری متفق و همدست شدن، قرار گذاشتن با یکدیگر برای انجام دادن کاری.

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی مَّوَاضِعِهِ: محلهای قرار گرفتن مراد از تحریف کلمات از مواضعش در عبارت "یُحَرِّفُونَ ﭐلْکَلِمَ عَن مَّوَاضِعِهِ"این خواهد بود که کلمهای را در غیر آنجایی که باید به کار رود استعمال کنند ، مثلا وقتی کسانی میگویند : سمعنا که بخواهند اعلام اطاعت کنند ، و در این صورت ج...
معنی رَاعِنَا: رعایتِ ما را بکن (در عبارت "لا تقولوا راعنا و قولوا انظرنا" به معنی به جای "راعنا "بگوئید : "انظرنا "،نهی از گفتن کلمه "راعنا"به این دلیل بوده که مسلمانان وقتی کلام رسول خدا صلی الله وعلیه و آله را درست ملتفت نمیشدند ،به دلیل اینکه ایشان گاهی به سرعت...
ریشه کلمه:
ه (۳۵۷۶ بار)
وضع (۲۶ بار)

گذاشتن. مثل گذاشتن بار به زمین. . هر باردار بارش را می‏گذارد. .مراد از وضع چنانکه گفته‏اند ایجاد است مثل . که به معنی احداث و ساخته شدن است. *. ایضاع به معنی سرعت در سیر است. ظاهرا مراد از آن در آیه سرعت وضع است یعنی: اگر منافقان با شما به جنگ خارج می‏شدند جز تباهی نمی‏افزودند و به سرعت در میان شما منازعه و سستی می‏افکندند و به شما فتنه آرزو می‏کردند. موضع: مصدر میمی و اسم مکان است . از آنانکه یهودی شدند کلمات را از مواضع خود کنار و منحرف می‏کنندرجوع شود به «حرف - تحریف» * . در آن بهشت سریرهایی است بالا رفته و قدحهایی است گذاشته شده (درکنار چشمه‏ها و نحو آن )

پیشنهاد کاربران

ماده ۵۴۹ قانون تجارت
هر تاجر ورشکسته که دفاترخودرامفقودنموده یاقسمتی ازدارایی خودرامخفی کرده ویابه طریق مواضعه و معاملات صوری از میان ببرد
تبانی، توطئه، دسیسه، همدستی، ساخت و پاخت!

بپرس