موتلف
مترادف موتلف: سازوار، متحد، متفق، هم پیمان، همراه، هم عهد
متضاد موتلف: متخاصم
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
( اسم ) الفت گیرنده سازوار : از عشق گردون موتلف بی عشق اختر منخسف از عشق گشته دال الف بی عشق الف چون دالها . ( دیوان کبیر ۵ : ۱ )
مجتمع گشته و سازواری نموده .
مترادف ها
هم پیمان، متحد، متفق، موتلف
پیشنهاد کاربران
در پارسی " یگانستگ " از بن یگانستن به چم هم پیمان شدن ، در نسک : فرهنگ برابرهای پارسی واژگان بیگانه از ابوالقاسم پرتو .