موتیف

دانشنامه عمومی

موتیف (موسیقی). موتیف ( به فرانسوی و انگلیسی: motif ) کوچک ترین واحد دارای مفهوم در موسیقی است. همان طور که در زبان شناسی، هر جمله از چند کلمه تشکیل شده، در موسیقی هر جمله دربردارندهٔ چند موتیف است. اما در این میان تفاوت هایی وجود دارد؛ مثلاً چندان مشخص نیست که موتیف در چه بازه ای از موسیقی قرار دارد. فرق موتیف با تِم ( زمینهٔ موسیقایی ) در یک قطعهٔ موسیقی این است که موتیف از تِم کوتاه تر و در واقع قسمتی از آن است.
موتیف به طور رایج به عنوان کوچک ترین زیربخش یک تم یا عبارت که همچنان مشخصهٔ خودش به عنوان یک ایدهٔ موسیقایی را حفظ می کند، در نظر گرفته می شود. [ ۱]
در سمفونی پنجم بتهوون، یک فیگور چهار نتی مهم ترین موتیف اثر شده و از لحاظ هارمونی و ملودی گسترش داده شده تا تم اصلی موومان نخست فراهم شود.
در ساخت آهنگ، نیاز است برای ادامهٔ موسیقی، موتیف را چند بار تکرار کنند یا موتیف های دیگر را به آن وصل کنند. با اینکه تکرار بخش هایی که به هم وصل شده اند ضروری است و تکرار زیاد موجب یکنواخت شدن می شود، با خلاقیت های مختلف تلاش می کنند تغییرات گوناگونی را ایجاد نمایند تا در کنار حفظ یگانگی، تنوع را نیز رعایت کرده باشند.
در حالت کلی موتیف ها در تکرار تغییر نمی کنند و گسترش نمی یابند، بلکه معمولاً، به طوری پی در پی یا به تناوب طی قطعه ظاهر می شوند، و سهمی به سزا در ایجاد احساس وحدت دارند. [ ۲]
عکس موتیف (موسیقی)

موتیف (نرم افزار). در رایانش، موتیف ( به انگلیسی: Motif ) هم اشاره به مشخصه های فنی یک واسط گرافیکی کاربر و هم اشاره به یک ابزار ویجت دارد. این ابزار ویجت، برای به وجود آوردن برنامه های تحت سیستم پنجره ای اکس در یونیکس یا دیگر سیستم عامل های سازگار با استاندارد پازیکس استفاده می شود که از آن مشخصه های فنی پیروی می کنند. موتیف ابزار ویجتی است که در محیط میزکار اشتراکی بکار گرفته شده است و استانداردی برای یونیکس محسوب می شد. مدیر پنجره موتیف یا به اختصار MWM رابطه نزدیکی با موتیف دارد. موتیف که برای سال ها یک نرم افزار انحصاری بود، در سال ۲۰۱۲ به صورت نرم افزار آزاد درآمد و تحت پردانه ال جی پی ال منتشر شد.
عکس موتیف (نرم افزار)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

موتیف (motif)
(یا: موتیو) در موسیقی، گروهی شامل حداقل دو نت که یک فیگور روشن و مشخص را تشکیل بدهند، و با تکرار و بسط یافتن، یک زیرساز بنیادین برای فیگورها و تم های بزرگ تر ایجاد کنند؛ موتیف از اساسی ترین واحدها در آهنگ سازی است. اغلب یک موتیف، می تواند سنگ بنای مجموعۀ متنوعی از تم ها و فیگورهای همراهی کننده باشد. بتهوون از بزرگ ترین استادان آهنگ سازی موتیفی بود. موومان اول سمفونی پنجم (۱۸۰۸) او نمونۀ معروفی از تکرار مداوم موتیفی چهارنتی است که چهار نت اول قطعه را تشکیل می دهد. طی قرن ۱۹ آهنگ سازان با تکیه بر موتیف ها، پیوستگی ساخته های خود را در عصری حفظ می کردند که ساختارهای بزرگ سنتی مثل فرم سونات در حال ازدست دادن یکپارچگی خود بودند. موتیف ها تا آغاز قرن ۲۰ و در کار آهنگ سازانی همچون آرنولد شونبرگ و ایگور استراوینسکی، همچنان از ابزارهای اساسی آهنگ سازی بودند. از هنگام تکامل روندهای شانسی و سایر تکنیک های پیشتاز که در دهۀ ۱۹۵۰ ارائه شدند، بسیاری از آهنگ سازان موتیف را کنار گذاشتند، اما این عنصر هنوز هم از اجزای حیاتی آهنگ سازی برشمرده می شود. نیز← تحلیل موتیفی؛ موسیقایی، ایده

مترادف ها

motif (اسم)
اصل، موضوع، موتیف، مایه اصلی، شکل عمده

پیشنهاد کاربران

از گونه های ریتمیک ( در قطعه موسیقی ) : بخاطر کوتاهی، ساختمان ریتمیک و ملودی مشخص شان، به خوبی شایسته تکرار شدن هستند. اساسا در طول قطعه تغییر نمی کنند، گسترش نمی یابند و بطور پی درپی ویا به تناوب ظاهر می شوند. . ( خوب بشنویم )
مضمون مکرر
ببخشن اشتنباهی به آقای باقری
بعد منفی دادم
موتیف ( Motif ) : :[اصطلاح موسیقی ] به کوچکترین بخش موزیک گفته میشود. که معمولا قابل بسط و گسترش هست. ( معمولا بین دو تا چهار نت هست.
موتیف: عبارت است از عنصر یا عناصری از فیلم که به صورت معناداری تکرار می شود. ( اصطلاح سینمایی )
موتیف اصطلاحی است که در ادبیات نیز کاربرد دارد ، از آن جمله در ادبیات داستانی و ادبیات نمایشی، به عنصری تکرار شونده از اثر موتیف میگویند ، موتیف میتواند عنصر تصویری باشد یا حتی موقعیت یا حالتی را شامل
...
[مشاهده متن کامل]
گردد ، که حضورش موجب یاد آوری و تبلور معنایی گردد و در برخی آثار میتواند موجب باز نمود آنی و لحظه ای ، یا کلمه و جمله ای باشد ولی در هر شکل آنچه مهم می نماید این است که موجب تقویت و القا جریانی حسی یا معنایی گردد که در خدمت کلیت اثر است ، و در بعضی از ساختارها مانند ساختار ( متقاطع، پازلی ، اپیزودیک و . . . ) به غیر از کار کردهای پیشین ( معنایی و حسی ) کاربرد ساختاری نیز می تواند داشته باشد . برای مثال مشخص کردن زمان ( تقدم و تاخر اتفاق یا صحنه ی در حال روایت )

اصل, مایه اصلی, موضوع, شکل عمده

بپرس