موجود زنده


معنی انگلیسی:
organism

جدول کلمات

جانور

مترادف ها

being (اسم)
جوهر، شخصیت، وجود، هستی، موجود زنده، فرتاش، افریده

wight (اسم)
موجود زنده، شخص، بشر

فارسی به عربی

ان یکون

پیشنهاد کاربران

موجود زنده = زیست مند
باکتری
جنبنده
جاندار
افریده

جانور

بپرس