مور حرص

لغت نامه دهخدا

مورحرص. [ ح ِ ] ( ص مرکب ) حریص همانند مور. با آزمندی مور. آزمند مانند مور. حریص : آن مورحرصان مارسیرت حبات حیات آثار قوم به هر راه تا به مجره می جستند. ( نفثةالمصدور ).

فرهنگ فارسی

( صفت ) آزمند مانند مور حریص : [ و آن مور حرصان مار سیرت حباب حیات آثار قوم بهر راه تا به مجره می جستند . ] ( نفثه المصدور . چا . یز . ۴۱ )

پیشنهاد کاربران

بپرس