مؤلله

لغت نامه دهخدا

( مؤللة ) مؤللة. [ م ُ ءَل ْ ل َ ل َ ] ( ع ص ) اذن مؤللة؛ گوش تیز و ستیخ. ( منتهی الارب ). گوشهای ستیخ کرده. ( ناظم الاطباء ). گوش تیز یعنی ستیخ و راست کرده. ( یادداشت مؤلف ).

پیشنهاد کاربران

بپرس