می تاخت

پیشنهاد کاربران

به سرعت حرکت کردن
عجله کردن. عجله داشتن
عجله میکرد - تند میرفت
مفنی اصلی ودرست میشه باسرعت میرفت
سریع رفتن. . . . . . عجله کردن
می جهید
سریع و پر شتاب میرفت ، با چابکی حرکت میکد
تلاش٫ کوشش٫ خون دل خوردن برای انجام کاری
یعنی دویدن_هجوم آوردن
حمله کردن
دویدن سریع ، ، ، با سرعت می رفت
سریع بودن، دویدن
می دوید، دویدن
فک کنم به سوی ان هجوم میبرد باشه
نمیدونم حتما تو نظرات بگید
هجوم آوردن , پیشرفتن

هجمم آورد ، می دوید
با سرعت زیاد میرفت
دویدن :::::حرکت کردن و عجله کردن
می دوید ، هجوم می آورد
می تاخت:هجوم می برد، حمله می کرد.
تاخت و تاز :حمله، غارت، یورش
هجوم اوردن
عجله کرد، شتابان می رفت، حمله
باسرعت میرفت
عجله کرد، شتابان میرفت
دویدن ، شتابان
عجله کردن _دویدن_حرکت کردن
حرکت می کرد
حمله ور. . . . . میدوید
سریع بود. . . . . . می دوید. . . . . هجوم بردن. . . . . سریع
سریع بودن، عجله کردن.
سریع می رفت
هجوم بردن
سریع

عجله کردن ، دویدن
راندن تازیدن
دویدن. . . . . عجله کردن. . . حمله کردن. . . شتابان میرفت
حمله می کرد
عجله کردن
شتابان میرفت
حمله ور بود تند راه رفتن دویدند
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٤٠)

بپرس