میراث

/mirAs/

مترادف میراث: ارث، ترکه، پس افت، پس افکند، ماترک، متروکات، مرده ریگ

برابر پارسی: مانداک، بازمانده، واهشته، مرده ریگ

معنی انگلیسی:
bequest, heirloom, hereditament, heritage, inheritance, legacy

فرهنگ اسم ها

لغت نامه دهخدا

میراث. ( ع اِ ) ( از «ورث » ) مالی که از مرده به کسی رسد. ( منتهی الارب ). آنچه که شخصی برای وارث خود می گذارد پس از مرگ. ج ، مواریث. ( از ناظم الاطباء ). ترکه مرده. مالی که از مرده رسد. ( آنندراج ). آنچه به مرگ از کسی بازماند. ( دهار ). مرده ریگ و ترکه و گاوزاد ومالی که از مرده به کسی رسد و پس افکند. ( ناظم الاطباء ). مال و وجهی که از میت برای ورثه بازماند. ( یادداشت مؤلف ). تُراث. ( ترجمان القرآن ). ترکه. ( منتهی الارب ). ارث. ماترک. بازمانده. وامانده. مرده ریگ. مرده ری. ترکه میت. ( یادداشت مؤلف ). استحقاق انسان است به واسطه مرگ دیگری به نسب یا سبب مالی را بالاصالة. موجبات ارث دو امر است نسب و سبب ؛ نسب عبارت از اتصال به ولادت است مانند «اب » و «ابن » و سبب ، اتصال به وصلت است مانند زن و شوهر. ( از فرهنگ علوم تألیف سیدجعفر سجادی ) : وﷲ میراث السموات و الارض واﷲ بما تعملون خبیر. ( قرآن 180/3 )؛ و مر خدای راست آنچه میراث آسمانها و زمین است و خدای به آنچه می کنید شما آگاه است. ( تفسیر ابوالفتوح رازی ج 3 ص 58 ). این انگشتری مرا از پدر میراث رسیده است. ( تاریخ برامکه ).
رد میراث سخت تر بودی
وارثان را ز مرگ خویشاوند.
سعدی ( گلستان ).
- مال میراث ؛ مالی که به ارث از مرده برای کسی ماند :
زندگانی چو مال میراث است
که نبینی بقاش جز به زکات.
خاقانی.
تا ز خامان خام طبع کنند
مال میراث یافته تبذیر.
خاقانی ( دیوان چ سجادی ص 888 ).
- میراث ماندن ؛ یا به میراث ماندن ؛ به ارث ماندن. بازماندن مال و ملک و جز آن به سبب مرگ کسی به کس یا کسانی :
ز اسب و سلیح وز بیش وز کم
که میراث ماند از نیا زادشم.
فردوسی
نگویند کاین خانه بد مر فلان را
به میراث ماند از فلان یا فلانه.
ناصرخسرو.
- امثال :
اول برادریت را ثابت کن سپس ادعای میراث کن . ( امثال و حکم دهخدا ).
میراث خرس به کفتار ( یا ) گرگ می رسد. ( جامعالتمثیل ).
میراث گرگ مرده به کفتار می رسد. ( از مجموعه امثال چ هند ).
|| منصب یا عمل و مقامی یا فضیلتی که پس از مرگ کسی فرزند یا وارث او از آن بهره برد : آن اعمال به میراث به فرزندان آن عامل باز دهند. ( حدود العالم ).
ز میراث بیزارم و تاج و تخت
بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

مالی که ازمرده برای ورثه باقی می ماند، مواریث جمع
( اسم ) مال و وجهی که از مرده برای ورثه بجاماند مرده ریگ : [...این میراثی است که از وی بازمانده ...] جمع : مواریث .

فرهنگ معین

[ ع . ] (اِ. ) مرده ریگ ، آنچه از مال مرده که به خانواده اش می رسد.

فرهنگ عمید

مالی که از مرده برای ورثه باقی می ماند.

واژه نامه بختیاریکا

میرات؛ وا مندِه

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی مِیرَاثُ: میراث - به ارث رسیده - آنچه از اموال میت که به بازماندگانش می رسد
معنی نُورِثُ: به میراث میدهیم
معنی أَوْرَثْنَا: میراث قرار دادیم
معنی یُورِثُهَا: آن را به میراث می دهد- آن را به ارث می دهد (ارث تملک مال و یا هر چیز قابل انتفاعی است از کسی که قبلا او مالک بوده و با زوال او ، ملک او به دیگری منتقل شده)
معنی یَرِثُ: به میراث ببرد - ارث ببرد(ارث تملک مال و یا هر چیز قابل انتفاعی است از کسی که قبلا او مالک بوده و با زوال او ، ملک او به دیگری منتقل شده)
معنی یَرِثُهَا: آن را به میراث می برند -آن را ارث می برند(ارث تملک مال و یا هر چیز قابل انتفاعی است از کسی که قبلا او مالک بوده و با زوال او ، ملک او به دیگری منتقل شده)
معنی تُّرَاثَ: ارث (ارث و وراثت به معنای انتقال قهری و بدون معامله دسترنج کسی است به غیر ، و به همین جهت مالی را که از میت به وارثش منتقل میشود میراث - با قلب واو به ی - و تراث - با قلب واو به تاء - گویند )
معنی وَرِثَ: به میراث برد - ارث برد(ارث تملک مال و یا هر چیز قابل انتفاعی است از کسی که قبلا او مالک بوده و با زوال او ، ملک او به دیگری منتقل شده . در معنی عبارت "أُوْلَـٰئِکَ هُمُ ﭐلْوَارِثُونَ ﭐلَّذِینَ یَرِثُونَ ﭐلْفِرْدَوْسَ "در روایات آمده که برای هر انسان...
معنی وَرِثُواْ: به میراث بردند - ارث بردند(ارث تملک مال و یا هر چیز قابل انتفاعی است از کسی که قبلا او مالک بوده و با زوال او ، ملک او به دیگری منتقل شده . در معنی عبارت "أُوْلَـٰئِکَ هُمُ ﭐلْوَارِثُونَ ﭐلَّذِینَ یَرِثُونَ ﭐلْفِرْدَوْسَ "در روایات آمده که برای هر ا...
معنی یَرِثُونَ: به میراث می برند - ارث می برند(ارث تملک مال و یا هر چیز قابل انتفاعی است از کسی که قبلا او مالک بوده و با زوال او ، ملک او به دیگری منتقل شده . در معنی عبارت "أُوْلَـٰئِکَ هُمُ ﭐلْوَارِثُونَ ﭐلَّذِینَ یَرِثُونَ ﭐلْفِرْدَوْسَ "در روایات آمده که برای ...
ریشه کلمه:
ارث (۳۵ بار)
ورث (۳۵ بار)

«میراث» از مادّه «إِرث ـ وِراثة» در اصل چنان که «راغب» در «مفردات» می گوید: به معنای مالی است که بدون قرارداد و مانند آن به انسان منتقل می شود، و آنچه از میت به بازماندگان منتقل می شود یکی از مصداقهای آن است که بر اثر کثرت استعمال، هنگام ذکر این کلمه، همین معنا تداعی می شود.

دانشنامه عمومی

میراث (آلبوم تستامنت). «میراث» ( به انگلیسی: The Legacy ) آلبومی از تستمنت است که در سال ۱۹۸۷ میلادی منتشر شد.
عکس میراث (آلبوم تستامنت)

میراث (ارمنستان). میراث ( ارمنی: Ժառանգություն ) یکی از احزاب کشور ارمنستان است و در سال ۲۰۰۲ میلادی تشکیل شده است. میراث حزبی ناسیونال - لیبرال است که رافی هووانیسیان وزیر امور خارجه پیشین ارمنستان ریاست آن را برعهده دارد. [ ۱۰]
عکس میراث (ارمنستان)

میراث (کتاب). میراث نام یک کتاب ادبی است که توسط ماکسیم گورکی، نویسندهٔ اهل روسیه نوشته شده است. [ ۱]
عکس میراث (کتاب)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

جدول کلمات

مانده

فارسی به عربی

ارث , تراث , میراث

پیشنهاد کاربران

سلیم
میراث: ارث بران و در فارسی با دارایی بران از کسی که می میرد در میان آدمی یان و دارایی بران از غیر آدمی یان می گویند، مانند اینکه می گوییم تخت جمشید و آرامگاه کوروش در پاسارگاد از میراث معنوی ما ایرانی یان ست یعنی تخت جمشید و آرامگاه کوروش در پاسارگاد از دارایی بران معنوی ما ایر انی یان ست یا ما ایرانی یان دارایی بران معنوی تخت جمشید و آرامگاه کوروش در پاسارگاد هستیم.
...
[مشاهده متن کامل]

، مرده ری، گاوزاد
برابر پارسیِ نوین برای ارث/میراث
*میراک . . . . . میر، بُنِ اکنون از کارواژهٔ مردن. و اک پسوند، مانند خوراک و پوشاک.
*نیا مانده . . . آنچه از نیاکان بجا مانده. ( رساترین گزینه برای ارث/میراث )
...
[مشاهده متن کامل]

نکته:
برخی واژهٔ مانداک و برماند را بجای "ارث" بکار می برند. از آنجا که هر واژه باید تا آنجا که می شود نمایندهٔ تنها یک ماناک/معنی باشد، برای ارث و اثر بایستی دو واژهٔ جداگانه بکار برده شود. پیشنهاد من این است که مانداک و برماند تنها بجای اثر/تاثیر بکار برده بشوند:
*اثر/تاثیر . . . مانداک، بَرماند

میراث یک واژه پارسی است. عربی آن إرث می شود این واژه صد درصد پارسی است.
پس نهاد
میراث :ارث میشه که از قدیم میراثی که برامون باقی مانده ارث نام دارد
*مُردَری
پارسی سره، از شاهنامه:
وز آن مُردَری تاج شاهنشهی
ترا شد سر از جنگ جُستن تَهی.
ماترک . . . . .
میراث، ارٍث، ماترک، مانده
آنچه از گذشتگان باقی می ماند
آنچه پیشینیان بر جا گذاشته اند، یادگار پیشینیان
میراث همون legacy هست توی انگلیسی
همچنین یه معنی دیگه داره
( عامیانه ) میراث : لعنتی - یعنی بدرد نخور - آشغال - زاقارت و داغون - قدیمی - پیر و فرسوده
میراث مونده هم میگن
مثال : علی بیا این ماشین میراث موندتو از دم در وردار ( کاهی مونده رو نمیگن : ماشین میراثِت رو وردار )
...
[مشاهده متن کامل]

حتی تحفه هم میشه نسبت داد.
- تو به من حسودی میکنی.
خیلی تخفه ای بهت حسودی کنم? ( منظور اینه که آخه تو چه پُخی هستی من بخوام بهت حسودی کنم )

میراث
واژه ای پارسی که اَسل آن میراک است :
میراک : میر - آک
میر : بُن ، ریشه یا سِتاک از مُردن یا میریدن و میراندن
- آک : پسوند نام جَم ( جمع ) مانند : خوراک، پوشاک. . .
مینه ( معنی ) : آن ها یا آنانی که می میرَند.
فهمیده ( مفهوم ) : آنچه از میرنده یا مُرده می ماند یا میرسد.
میراث ( Hertage ) : [اصطلاح جامعه شناسی] هر آن چیزی است که نسل به ارث می گذارد و به نسل بعد انتقال می یابد . هر جامعه دارای نوعی گستره تاریخی است که موجبات تماس بین تجربیات انباشته در گذشته با زمان حال را فراهم می سازد . ساختها و نهادها و برخی ازارزشها واقعیاتی هستند که بر ورای نسلها دوام می یابند و فنون و دانستنی ها نیز از همین ویژگی برخوردارند . میراث فرهنگی همچون ثروت فرهنگی به ارث رسیده و از نیاکان و از طریق سنن و یا انتقال ارادی به نسلهای بعدی می رسد و به عنوان آورده ای از گذشته در فرهنگ زمان تجلی می یابد .
...
[مشاهده متن کامل]

منبع https://rasekhoon. net

ماندگار
آنچه از گذشتگان باقی مانده است، به ارث گذاشته شده.
اَبَرماند: توارث، حقّ ویژه، امتیاز، برتری
{اَبَرماندیگ: توارثی، موروثی، دارای حقّ ویژه، دارای امتیاز، برتر}
یات: میراث، ارثیه
واژه پارسی پهلوی برابر این واژه بیگانه، "یات" می باشد.
چیزی که از گذشتگان به ارث رسد
میراث heritage = ماندسار ( همه آنچه که از گذشته ی کسی یا گروهی برجای مانده است ) میراث فرهنگی ۰ ماندسار فرهنگی
برماند ( اپَرماند )
مــُرده ریگ
مــُردَریگ
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٨)

بپرس