میهن

/mihan/

مترادف میهن: زادبوم، زادگاه، مسقطالراس، موطن، مولد، وطن

معنی انگلیسی:
native land, motherland, native country, fatherland, home, homeland, mother country, soil, motheriand

فرهنگ اسم ها

اسم: میهن (دختر) (فارسی) (تلفظ: mihan) (فارسی: ميهن) (انگلیسی: mihan)
معنی: خانه، خانمان، قبیله، وطن، زادگاه، کشوری که در آن شخص به دنیا آمده و تابعیت دولت آن را دارد، موطن
برچسب ها: اسم، اسم با م، اسم دختر، اسم فارسی

لغت نامه دهخدا

میهن. [ هََ ] ( اِ ) وطن و مسکن و مقام و زادبوم و بنگاه و آرامگاه. ( ناظم الاطباء ). خانمان و وطن و زادبود. ( از لغت فرس اسدی ). جای آرام و بنگاه و زادبوم. زادبوم. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ) ( برهان ). جای آرام و خان مان و زادبود. ( فرهنگ اوبهی ) :
اگر دورم از میهن و جای خویش
مرا یار ایزد به هر کار بیش.
فردوسی.
|| خانه. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). خانه را گویند. ( فرهنگ جهانگیری ) :
ز بهر یکی یار گم بوده را
برانداختم میهن و دوده را.
فردوسی.
که شاه جهان است مهمان تو
بدین بینوا میهن و مان تو.
فردوسی.
که چون او بدین جای مهمان رسد
بدین بینوا میهن و مان رسد.
فردوسی.
چو آمد بر میهن و خان خویش
ببردش به صد لاله مهمان خویش.
اسدی.
|| سامان. ( ناظم الاطباء ). || خویش. ( لغتنامه اسدی ). زن و فرزند و قوم و خویش و طایفه و قبیله. ( ناظم الاطباء ). زن و فرزند و قوم و قبیله و خان و مان. ( برهان ). قبیله. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). اهل بیت بود. ( لغت فرس اسدی ) :
بگریند مر دوده و میهنم
که بی سر ببینند خسته تنم.
عنصری.
|| ارث و میراث و مال موروثی. ( ناظم الاطباء ). || کره و مسکه. || شیر گوسپند. ( ناظم الاطباء ) ( برهان )( آنندراج ). || ( ص ) خوش خوی. ( برهان ) ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

وطن، زادبوم، خانمان
( اسم ) محل اقامت جای باش . ۲ - وطن زادبوم . ۳ - دوده خانمان اهل بیت : بدل گفت : اگرجنگجویی کنم به پیکار او سر خرویی کنم بگویند مردوده و میهنم که بی سرببینند خسته تنم . ( عنصری )

فرهنگ معین

(هَ ) (اِ. ) وطن ، مسکن ، بوم .

فرهنگ عمید

۱. وطن.
۲. [قدیمی] زادگاه، زادبوم.
۳. [قدیمی] خانه.
۴. [قدیمی] قبیله، خانمان.

گویش مازنی

/mihen/ میان وسط

دانشنامه عمومی

میهن (فیلم ۲۰۱۴). «سرزمین خانگی» ( ژاپنی: 家路 ) فیلمی در ژانر درام است که در سال ۲۰۱۴ منتشر شد. از بازیگران آن می توان به کنیچی ماتسویاما، رنجی ایشیباشی، و ساکورا آندو اشاره کرد.
عکس میهن (فیلم ۲۰۱۴)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

جدول کلمات

وطن, زاد و بوم , خانمان

مترادف ها

home (اسم)
موطن، خانه، شهر، اقامت گاه، میهن، وطن

motherland (اسم)
موطن، میهن، مادر میهن

fatherland (اسم)
موطن، کشور، میهن، وطن

فارسی به عربی

ارض الاجداد , بیت

پیشنهاد کاربران

میهن ( به هندی: Matrubhoomi ) فیلمی محصول سال ۲۰۰۳ و به کارگردانی مانیش جا است. در این فیلم بازیگرانی همچون تولیپ جوشی، سودهیر پاندی، پیوش میشرا، سوشانت سینگ، آدیتا سیرواستاو ایفای نقش کرده اند.
میهن
منابع• https://fa.wikipedia.org/wiki/میهن_(فیلم_۲۰۰۳)
با درود و سپاس.
میهن، جاییست که عشق در مینوش میبارد و آرامش در آنجا جاریست. دوستان و همژادان و هممیهنان در آنجا هستند و میهنپرست کسی است که این مرز و بوم را پاس دارد.
someone's native soil
میهن به معنی کشور نیست معنی و مفهومی که در میهن نهفته است بسیار مثبت می باشد . به نمونه کاربرد آن نگاه کنید .
نیروهای میهنی در جبهه های جنگ پیروزی های بزرگی رسیدند.
میهن را می توان به معنی ملت - کشور بکار گرفت
...
[مشاهده متن کامل]

این جمله اگر به انگلیسی ترجمه شود باید جای /میهن /واژه nation را گذاشت نه کشور country را ، تا که ترجمه رسا و گویا مفهوم بند باشد.

Homeland
Motherland
Fatherland
native country
وطن
سرزمین
نامی آریایی به چم ایران که هر کس اونا روی خودش بگذاره به چم اینه که تکه ای از هستیش از ایرانه اما افسوسانه برای شماری انیرانی فرمانروای ایران از میهن دوره جاوید ایران
زادبوم، زادگاه، مسقطالراس، موطن، مولد، وطن
نوعی بستنی و معنی اصلی او وطن

بپرس