مرا او بود هم نوح و هم ابراهیم و دیگر کس
همه کنعان نااهلند یا نمرود کنعانی.
خاقانی.
یار ناپایدار دوست مداردوستی را نشاید این غدار.
سعدی ( گلستان ).
دیو پیش تست پیدا زو حذر بایدت کردچند نالی تو چو دیوانه ز دیو ناپدید.
ناصرخسرو.
حمله مان پیدا و ناپیداست بادجان فدای آن که ناپیداست باد.
مولوی.
از فقر ساز گلشکر عیش بدگواروز فاقه خواه مهر تب جان ناتوان.
خاقانی.
اگر بازگردی ز راه ستورشود بید تو عود ناچار و چار.
ناصرخسرو.
ایستادن نیست بر یک مطلبم در هیچ حال بر نمی آیم به میل طبع ناخرسند خویش.
وحشی.
اگر روزی بدانش در فزودی ز نادان تنگ روزی تر نبودی
بنادانان چنان روزی رساند
که صد دانا در آن حیران بماند.
سعدی.
من و با دوستان نادوستداری تو مخلص را از این دونان شماری.
ایرج.
گاو نازاد گشت زاینده آب در جویها فزاینده.
نظامی.
نانم نداد چرخ ندانم چه موجبست ای چرخ ناسزا نبدم من سزای نان.بیشتر بخوانید ...