نابهنگامی


معنی انگلیسی:
untimeliness

مترادف ها

impertinence (اسم)
خلی، نابهنگامی، جسارت، گستاخی، اهانت، خیره چشمی، بی ربطی، بی موقعی

anachronism (اسم)
نابهنگامی، بی موردی

prematurity (اسم)
نابهنگامی، زودرسی

فارسی به عربی

صلافة , مفارقة تاریخیة

پیشنهاد کاربران

بپرس