ناموس

/nAmus/

مترادف ناموس: پاکدامنی، عصمت، عفت، آبرو، احترام، شرف، عرض، عزت، عیال، مستوره، همسر، خودپسندی، عجب، کبر، احکام، شریعت، قاعده، قانون، ریا، سالوس، آوازه، اشتهار، بانگ، صیت، تزویر، حیله، مکر، فرشته، ملک، جبرئیل، وحی، تدبیر، کیاست

برابر پارسی: شرم، پاکدامنی

معنی انگلیسی:
honor, reputation, principle, law, chastity, [ext.] ones wife and daughters

لغت نامه دهخدا

ناموس. ( معرب ، اِ ) احکام الهی. ( برهان قاطع ). شریعت. ( اقرب الموارد ) ( المنجد ). قانون و شریعت و احکام الهی. ( ناظم الاطباء ). هو الشرع الذی شرعه اﷲ. ( تعریفات ) : یکی روز بود که عیسی تعلیم میداد معتزله نشسته بودند و او ناموس می آموزانید. ( ترجمه دیاتسارون ص 50 ). یهودیان گفتند که ناموس داریم در ناموس ما مرگ بر وی واجب است که خود را فرزند خدا ساخت. ( ترجمه دیاتسارون ص 348 ).مپندارید که آمدم تا ناموس و توریت باطل کنم ، نه نیامدم که منسوخ کنم. ( انجیل فارسی ص 60 از حاشیه برهان قاطع چ معین ). || قاعده. دستور. ( غیاث اللغات ). قانون. آئین : ثم وضع ناموساً عرف فیه من الذی ینبغی له أن یتعلم صناعة الطب. ( عیون الانباء ج 1 ص 25 ). و چون حسن صباح بنیاد ناموس بر زهد و ورع و امر معروف و نهی از منکر نهاده بود. ( جهانگشای جوینی ). و موافق این ناموس دیگر به وقت محاصره زن را با دو دختر به گرد کوه فرستاد. ( جهانگشای جوینی ). تا صیدی شگرف چون نظام الملک به اول وهلت در دام هلاک آورد و ناموس او را از آن کار هیبتی افتاد. ( جهانگشای جوینی ). || وحی. ( فرهنگ نظام ) ( اقرب الموارد ) ( المنجد ). || ملائکه. ( برهان قاطع ). ملائک. ( فرهنگ نظام ) ( ناظم الاطباء ) ( غیاث اللغات ). رجوع به ناموس اکبر شود. || ( اِخ ) جبرئیل. ( ناظم الاطباء ). نام جبرئیل علیه السلام. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( معجم متن اللغة ) ( از انجمن آرا ). جبرئیل. ( اقرب الموارد ). رجوع به ناموس الاکبر شود. || ( معرب ، ص ، اِ ) صاحب راز. ( غیاث اللغات ). صاحب راز. آگاه بر نهانی امر. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). صاحب سِر که مطلع از باطن کار توست. ( فرهنگ نظام ) ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ). مردی که بباطن کار تو خصوصاً آنچه که از دیگران پوشانده ای آگاه است. ( از معجم متن اللغة ). صاحب راز. آگاه بر باطن امر. ( از ناظم الاطباء ). || صاحب سرالملک. ( معجم متن اللغة ). رازدار. ( تفلیسی ) ( حسن خطیب ). کسی که مخصوص باشد بر آگاه بودن بر راز. ( ناظم الاطباء ). || صاحب راز خیر . ( از منتهی الارب ). صاحب سرالخیر. ( اقرب الموارد ). صاحب راز خیر. ( آنندراج ). صاحب سر خیر، مقابل جاسوس که صاحب سرّ شر است. || سر. ( از معجم متن اللغة ). راز : پرده ناموس بندگان به گناه فاحش ندرد و وظیفه روزی خواران به خطای منکر نبرد. ( گلستان ).
بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

شرف، عفت، عصمت، رازوسر، صاحب سر، مردماهروزیرک
(اسم ) ۱ - شریعتاحکام الهی :[ مپندارید که آمدم تاناموس وتوریت باطل کنم نه نیامدم که منسوخ کنم ... ] ۲ - قانون قاعده :[ سنجر ...ناموس ملک وجهانیان نیکودانستی ...] ۳ - وحی . ۴ - فرشته ملک .۵- جبرئیل .یاناموس اکبر. ۱ - قانون اعظم .۲ - جبرئیل .۶ - سرراز. یاشکسته شدن ناموس . آشکارشدن راز:[ اگرمن ( که شه ملکم ) این معنی ( توقیرواحترام نسبت بتو ) پیش لشکرباتوکردمی ناموس تو شکسته شدی و ترا از این لشکررنج رسیدی ( یعنی لشکرپی میبردندکه تو اسکندر هستی ورسول نیستی ) ] ۷- مکرحیله تزویر: که میداند که کشتی خاک محبوس چه در سر دارد از نیرنگ و ناموس ? ( نظامی ) ۸- ریاسالوس :[ گفت :ای شیخ . تاکی ازین نفاق وناموس ۹ ] .?- سیاست تدبیر. ۱٠ - بانگ آوازه غوغا.۱۱ - اشتهارصیت : باقی بقول شاعر طوس است در جهان ناموس شیرمردی کاوس وتهمتن. ( سلمان ساوجی لغ. ) ۱۲ - عجب کبرخودپسندی : گوید خاقانیا . این همه ناموس چیست ? نه هرکه دوبیت گفت لقب زخاقان برد. ( جمال الدین عبدالرزاق .مجمع الفصحائ ج ۱ ص ۱۳ ) ۱۷۸ - آبروعزت احترام :[ سلطان گفت :...حرمت حرم بداشتیدوناموس سلطنت بگذاشتید.] ۱۴ - جنگ حرب . ( سلمان ساوجی لغ. ) پاکدامنی :[ وعرض وناموس توبسلامت بماند.] یاهتک ناموس . ۱۶ - زنان یک خانواده وابسته بیک مرد. ۱۷ - قاعده ای که حکیمان برای مصالح عامه مقرر دارند . ۱۸ - الف - توقع حرمت وجاه ازخلق داشتن . ب - طلب شهرت وجاه وخودنمایی وخودستایی جمع :نوامیس .
فتره الصیاد کازه شکارچی .

فرهنگ معین

[ معر. ] (اِ. ) ۱ - آبرو، نیک نامی . ۲ - قانون و شریعت الهی . ۳ - عصمت ، شرف . ج . نوامیس .

فرهنگ عمید

۱. شرف.
۲. عفت، عصمت.
۳. [مجاز] خواهر یا مادر یا همسر مرد که وظیفۀ حفظ حرمت آن ها بر عهدۀ اوست.
۴. [مجاز] صاحب سر، آگاه و مطلع به باطن امور.
۵. [قدیمی] راز، سر.
۶. [قدیمی] مرد ماهر و کاردان.
۷. [قدیمی] کمین گاه صیاد.
* ناموس اکبر: [قدیمی، مجاز] جبرئیل.

گویش مازنی

/naamoos/ شرف و عصمت و آبرو - زنهای محرم یک خانواده نسبت به مرد آن خانواده ۳منع تصرف غیر در حریم انسان

دانشنامه عمومی

ناموس (فیلم). «ناموس» ( ارمنی: Նամուս ) یک فیلم به کارگردانی هامو بیک - نازاریان است که در سال ۱۹۲۶ منتشر شد[ ۱] .
هوهانس آبلیان در نقش بارخودار
هاسمیک در نقش ماریام
اولگا مایسوریان در نقش گیولناز
هراچیا نرسیسیان در نقش روستام
آوت آوتیسیان در نقش هایراپت
نینا مانوچاریان در نقش اشپانیک
سامول مکرتچیان در نقش سیران
• ماریا شاهبوتیان - تاتیفا در نقش سوزان
هامبارتسوم خاچانیان در نقش بادال
• لوون آلکسانیان در نقش سوسامبار
هریپسیمه ملیکیان در نقش سانام
آماسیا مارتیروسیان در نقش سمبات
میکائل گاراگاش در نقش فروشنده
• هوسیک مورادیان ( hy ) در نقش کودک رقصان
• الیزاوتا آدامیان در نقش دوست ماریام
• تیگران شامیرخانیان ( hy ) در نقش یک نوازنده ساز زورنا
آرمن گولاکیان در اپیزودها
پاهاره در نقش مالک پاب
عکس ناموس (فیلم)عکس ناموس (فیلم)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

جدول کلمات

عرض

مترادف ها

honor (اسم)
غیرت، افتخار، خوشنامی، برو، اب رو، نجابت، احترام، عزت، شرافت، فخر، شرف، ناموس، حضرت، جناب، تشریفات امتیازویژه

honour (اسم)
افتخار، برو، عزت، شرافت، فخر، شرف، ناموس، حضرت، جناب، تشریفات امتیازویژه

فارسی به عربی

شرف

پیشنهاد کاربران

ناموس معرب واژه �نوموسا� آرامی می باشد و معنایش قانون - رسم و شرف می باشد این واژه از واژه �نوموس� یونانی گرفته شده است که معنای قانون دارد .
سلیم
ناموس: واژه ای اربی ست برابر با ارزش، ارزشهای خانوادگی در فارسی به ویژه در باره اخلاق خانوادگی کار برد دارد.
ناموس یعنی همسر و خواهر و مادر و خاک وطن و هرچیزی که دست درازی کردن دیگران به آن مایع سر شکستگی شخص هم پیش وجدانش و هم در انظار مردم خواهد شد.
Chastity , wifes and doughters
این واژه از دو بخش نام و پسوند وس ساخته شده.
نام همان نام و ننگ و آبرو است و ناموس می شود آنچه مایه نام و ننگ و آبرو است.
علت انحصار این واژه به زن یک فرایند تاریخی بوده که مردم علت نام و ننگ، آبرو و بی آبرویی خود را در رفتار زنان دانسته اند.
واژه ناموس
معادل ابجد 157
تعداد حروف 5
تلفظ nāmus
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [معرب، مٲخوذ از یونانی، جمع: نوامیس]
مختصات ( اِ. )
آواشناسی nAmus
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع واژگان عامیانه
پایین اشتباه زدم در پارسی ابرو شرم می شود
این لغت در یونانی "Nomisma" به معنای پول و دینار است که ریشه ان "Nomos" میباشد . . . یعنی هرچیز که قدرت و حاکمیتش رو از قانون و شرع گرفته باشه. . .
واژه ناموس کاملا پارسی است چون در عربی می شود شرف این واژه یعنی ناموس صد درصد پارسی است.
دوستان دقت کنید من سالیان سال برای پی بردن به ریشه کلمات تلاش کردم پس همینجوری چیزی نمیگم
ناموس برابر لاتین فیمس ( famous ) می باشد به معنای آوازه یا شهرته که از واژه نام وس ( وش ) گرفته شده یعنی انچه تو را بدان می شناسند ( منظور مجموعه رفتار و گفتار یا دارایی هایست که بدان شناخته می شوید ) برا همین منظور گاها به جای نام خانوادگی مینویسن شهرت - این همون معنی ناموس رو میده - واژه famous تغییر یافته namous بوده که از ایران به دنیا راه یافت
...
[مشاهده متن کامل]

درباره واژه قاموس هم همینو میشه گفت یعنی انچه که شمارا بدان شناسند که گویا تغییر یافته همین ناموس بوده و معنای فرهنگ ( آنچه که بعنوان فر ( شکوه ) در هنگ ( گستره ای از زمین ) ساری می باشد ) رو پیدا کرده البته در باره با فرهنگ هم یه توضیحی میزنم در جستار وابسته به خودش

بسته به منصوب جمله دو معنای کلی دارد:
۱ - آن قسمت مونث ماجرا ، در بیشتر موارد و در میان عامه مردم چنین برداشتی وجود دارد.
۲ - دریافت و تاثیر بر هستی. هر که این ندارد، انسانیت ندارد و هر چیز می تواند نداشته باشد . که این چیزی غیر از غریزه جنسی است که زیر بنایی است برای عده یاول در مورد اول .
ناموس :شرافت ، آبرو، غیرت داشتن به خانواده
علاوه براین وطن و آنچیزی که به شرافت وابسته است ناموس به حساب میاد
بنظر می رسد که لغت " ناموس" واریانتی از لغات کهن سومری
nam - dumu - munus : status as daughter 🔷 در مفهوم دختر ، یا
nam - munus : Feminity 🔷 در مفهوم زنانگی، جنس اناث است که البته واژه سومری Munus نیز در سومری در مفهوم زن جوان، زن بوده است که بعید نیست واژه امروزی مونِس تغییر یافته آن باشد.
...
[مشاهده متن کامل]

رک لغت نامه آنلاین سومری پنسیلوانیا

یعنی خانواده و فقط به جنس مونث خطاب نمیشه یعنی خانواده و ابرو
معنی ناموس بی هیچ عنوان فقط به شخص مونث خطاب نمیشه بلکه یعنی کله خانواده و ابرو همین! لطفا اشتباه نکنید و فحش های کثیف به خانواده یکدیگر ندید و شما اگه با کسی مشکلی دارید فحش ناموسی به طرف ندید شما با خانواده طرف چیکار دارین با خوده طرف مشکل دارین
شهرت کاذب
بنده معتقدم منظور از ناموس: همان ابرو و احترام و عزتی هست که شخص از طریق تقوا و خویشتن داری در مقابل نامحرم به دست میاره. . .

نـامـوس: یعنی خانواده.
ماخوذازیونانی به معنی قانون وجمع آن درعربی نوامیس است
این واژه تازى ( اربى ) است و برابر آن در پارسى پهلوى اینهاست : اَخویش Axwish ( پهلوى: خویش ، آنکه از توست ) و بوپاشْمان Bupashman ( خویش ، آنکه از تو و خویشِ توست )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٩)

بپرس