نانجیب


مترادف نانجیب: بی عفت، بی ناموس، ناپاک، بداصل، بدنژاد، بی پدر، رذل، رذیل، فرومایه

متضاد نانجیب: شریف، نجیب

برابر پارسی: بد نهاد

معنی انگلیسی:
impure, wanton, unchaste, lewd

لغت نامه دهخدا

نانجیب. [ ن َ ] ( ص مرکب ) رذل. پست. بداصل. بدگوهر. بی گوهر. بدگهر. بدنژاد. که اصیل و نجیب و نژاده نیست. || بی عفت. بی عفاف. نابکار. بدکاره. فاحشه. ناپاک. مقابل نجیب : زن نانجیب گرفتنش آسان است و نگاه داشتنش مشکل.

فرهنگ فارسی

۱ - کسی که نجیب واصیل نیست بدگوهر بدنژاد. ۲ - رذل فرومایه .۳ - بی عفت ناپاک : میگویند خیلی نانجیب وبددهان است.

فرهنگ معین

(نَ ) [ فا - ع . ] (ص مر. ) ۱ - بدگوهر، بدنژاد. ۲ - رذل ، فرومایه . ۳ - بی عفت ، ناپاک .

فرهنگ عمید

۱. بداصل، بدگوهر، بدنژاد.
۲. فرومایه، رذل.
۳. بی عفت.

واژه نامه بختیاریکا

بی نِسبت
هِندی

مترادف ها

indecent (صفت)
ناپسند، فحاش، گستاخ، بی حیا، نا شایسته، شرم اور، نا نجیب، خارج از نزاکت

immodest (صفت)
جسور، گستاخ، بی شرم، پر رو، بی عفت، نا نجیب، مستهجن

فارسی به عربی

دعی , مخل بالآداب

پیشنهاد کاربران

بَد رَگ
بی عفت، بی ناموس، ناپاک، بداصل، بدنژاد، بی پدر، رذل، رذیل، فرومایه، انر
بی اصل

بپرس