نبره

لغت نامه دهخدا

( نبرة ) نبرة. [ ن ُ رَ ] ( ع اِ ) لقمه کلان. ( ناظم الاطباء ). لقمة ضخمة. ( اقرب الموارد ). ج ، نبر. رجوع به نُبَر شود.

نبرة. [ ن َ رَ ] ( ع اِ ) میان گو لب بالائین. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ). وسط النقرة فی ظاهر الشفة. ( اقرب الموارد ) ( معجم متن اللغة ). || حرف همزه. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). همزه. ( از اقرب الموارد ) ( معجم متن اللغة ) ( المنجد ). || آماس اندام. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). آماس و ورم بدن. ( ناظم الاطباء ). ورم بدن. ( از اقرب الموارد ) ( معجم متن اللغة ) ( از المنجد ). || جای بلند. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || بلند و برآمده از هر چیزی. ( منتهی الارب ) ( از آنندراج ). برآمدگی از هر چیزی. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) ( از معجم متن اللغة ). || آواز گریه و زاری. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ) ( از معجم متن اللغة ) ( از المنجد ). || آواز بلند مغنی که از آواز پست ، صدای خود را بلند کند. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || واحد نَبْر. ( از المنجد ). رجوع به نبر شود. || ( مص ) برداشتن سرودگوی آواز را و بلند کردن آن را از پستی. ( منتهی الارب ). بلند کردن مغنی آواز را ازپستی. ( از معجم متن اللغة ) ( از المنجد ). || بلند کردن ناطق صدای خود را. ( از اقرب الموارد ).

پیشنهاد کاربران

بپرس