نتیجه دادن


برابر پارسی: هودیدن

لغت نامه دهخدا

نتیجه دادن. [ ن َ ج َ / ج ِ دَ ] ( مص مرکب ) بهره دادن. فایده بخشیدن. منفعت رساندن. حاصل دادن :
ز بوی باده ملک رو به خاک ما ناورد
نتیجه داد در آن لحظه نیز مستی ما.
درویش واله ( از آنندراج ).

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱ - فایده رساندن بهره دادن . ۲ - به نتیجه منطقی منجرشدن .

مترادف ها

result (فعل)
منتج شدن، نتیجه دادن، منجر شدن

eventuate (فعل)
در امدن، منتج شدن، نتیجه دادن

فارسی به عربی

نتیجة

پیشنهاد کاربران

از آب درآمدن
پیشنهادِ واژه :
" نتیجه" در زبانِ پارسی برابرِ " پیآمد:Folge ( آلمانی ) " است و از اینرو " منتج شدن، نتیجه دادن" برابرِ " پی آمدن" در زبانِ پارسی است.
سببیِ ( Kausativ ) " منتج شدن، نتیجه دادن"، " نتیجه گرفتن" است و سببیِ " آمدن" نیز " آوردن" است بمانندِ ( برآمدن/برآوردن یا پیش آمدن/پیش آوردن و. . . ) . پس داریم:
...
[مشاهده متن کامل]

منتج شدن، نتیجه دادن= پِی آمدن
نتیجه گرفتن= پِی آوردن
نمونه:
فلان چیز از بهمان چیز منتج می شود : فلان چیز از بهمان چیز پِی میآید.
ما فلان چیز را از بهمان چیز نتیجه میگیریم : ما فلان چیز را از بهمان چیز پِی میآوریم.
نکته:
"پی آمدن، پی آوردن" بویژه در دانشِ مزداهی ( =ریاضی ) و چِمگویی ( =منطق ) بسیار می توانند کارا باشند. "پی آمدن" برابرِ " folgen" و " پی آوردن" نیز برابرِ " folgern" در زبانِ آلمانی است.

جواب دادن ، نظم دادن ، علت و معلول، پاسخ
به سرانجام رسیدن، پایان دادن، به پایان رساندن
Bear fruit
به ثمر نشستن ، به ثمر رسیدن
به نتیجه انجامیدن

بپرس