نتیجه: هر چیز مادی یا معنوی خوب یا بد، کم یا زیاد که در پایان یک کار یا از یک نوشته، یک برنامه یا یک نقشه به دست می آید.
همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست:
آکام AkAm ( کردی ) ، آیام AyAm ( سغدی ) ؛ شایه shAye، هوده hude، برآیند، رهاورد، پیامد، دستاورد ( دری ) ، ویمند vimand، هنزام hanzAm ( مانوی ) .
... [مشاهده متن کامل]
این ده واژه ی همتای یک واژه ی عربی، نشانگر پرباری زبان شیرین پارسی است و این امکان را فراهم می سازد که نویسنده و یا سراینده بتواند با به کاری آنها، بر زیبایی نوشته یا سروده ی خود بیفزاید.
"برونداد"
گاهی می توان از برونداد به جای واژه تازی نتیجه بهره برد:
نتیجه ی این جنگ از قبل مشخص بود.
برونداد این جنگ از پیش آشکار بود.
پیامد، برآیند، برآورد
"ورفعنا عنک وزرک":
وظیفت ومسئوولیت شما را انجام دادی ومورد تأیید الله شد. وبقیتش ( نتیجه ) به عهدهء ما ( الله
وملائکته وجنوده ) .
وغصّة پیامدها وکسریها نخور.
ألیس اللهُ بکافٍ عبده.
واین منهج با "Don't think. Just do it" مُد طلب وغرب پرست تبدیلش کردند.
... [مشاهده متن کامل]
"ویعبدون من دون الله ما لا ینفعهم . . . "
واز تبعیت کورکورانه وجهل بی کرانه ، فقط ضررووگمراهی به خودشان ودیگران میرسانند. . .
چیزی که باعث به وجود آمدن چیز دیگری شود دلیل و باعث به وجود آمدن آن چیز دیگر است.
در اینجا چیزی که باعث به وجود آمدن چیز دیگری شده همان علت یا دلیل است و چیز دیگری که به وجود آمده معلول یا نتیجه ( پیامد، حاصل ) است.
فرجام
کردی کرمانشاهی: بَرهم
پیشنهادِ واژه :
" نتیجه" در زبانِ پارسی برابرِ " پیآمد:Folge ( آلمانی ) " است و از اینرو " منتج شدن، نتیجه دادن" برابرِ " پی آمدن" در زبانِ پارسی است.
سببیِ ( Kausativ ) " منتج شدن، نتیجه دادن"، " نتیجه گرفتن" است و سببیِ " آمدن" نیز " آوردن" است بمانندِ ( برآمدن/برآوردن یا پیش آمدن/پیش آوردن و. . . ) . پس داریم:
... [مشاهده متن کامل]
منتج شدن، نتیجه دادن= پِی آمدن
نتیجه گرفتن= پِی آوردن
نمونه:
فلان چیز از بهمان چیز منتج می شود : فلان چیز از بهمان چیز پِی میآید.
ما فلان چیز را از بهمان چیز نتیجه میگیریم : ما فلان چیز را از بهمان چیز پِی میآوریم.
نکته:
"پی آمدن، پی آوردن" بویژه در دانشِ مزداهی ( =ریاضی ) و چِمگویی ( =منطق ) بسیار می توانند کارا باشند. "پی آمدن" برابرِ " folgen" و " پی آوردن" نیز برابرِ " folgern" در زبانِ آلمانی است.
این واژه همخانواده با واژه انجام است که عرب ( یا زبان سازان ایرانی ) آن را از واژه ایرانی ساختند .
برآیند
فرجام
برآیند
رهاورد
پیامد
دستاورد
بسته به جمله داره ولی بهتریناش
برآیند
پیامد
بازده
دستاورد
پیشنهاد واژه:
پارسی=
انگلیسی = آلمانی
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
پی آمدن =
folgen =to ensue، to follow، to succeedاز چیزی پی آمدن =
aus etwas folgen = to result from something ، to follow from something
... [مشاهده متن کامل]
پی آمد=
Folge = aftermath، result، consequence
( aftermath = پس آیند )
پی آوردن=
folgern =to argue، to infer ، to deduce، to conclude
پی آوری ( پی آورد ) =
Folgerung= conclusion، implication، ratiocination ، inference
چیزی را از چیزی پی آوردن ( پی آوری کردن ) =
etwas aus etwas folgern = ( conclude, reason ) something from something
نکته1:در بالا کوشش برآن بوده که به شیوه ای یک به یک واژگان پارسی با آلمانی برابر نهاده شوند.
می توان از واژگان ( پی آمد، پی آیند، پی آوری، پی آورد ) بسته به بافتارها بهره برد.
پارسی/انگلیسی/آلمانی
اَلفَنجیدن/ergeben / to yield، to give
اَلفَنجِش ( همچنین: اَلفَنجه ) /Ergebnis /result، outcome، conclusion، yield
از چیزی الفنجیده شدن ( پارسی ) = ergeben sich aus etwas ( آلمانی )
... [مشاهده متن کامل]
( الفنجش ) برابر پارسی ( نتیجه، حاصل ) است.
( الفنجیدن ) برابر پارسی ( بدست آوردن، نتیجه گرفتن، حاصل کردن ) است.
( از چیزی الفنجیده شدن ) برابر پارسی ( از چیزی ناشی شدن، از چیزی نتیجه شدن، از چیزی حاصل شدن )
نکته: واژگان بالا می توانند در دانش مزداهیک و گویاییک ( ریاضی و منطق ) بکارگرفته شوند.
برای نمونه حاصلِ جمع و ضرب یا نتیجه یِ یک برهان و استنتاج.
برگرفته، برآمد
پیامد = پی آمد ( آمدن )
پَیاییدَن.
آیا اینگونه نوکارواژگان می پیاید؟/نتیجه می دهد؟
فرگام
کاربرد واژه ی زیبای پارسی: �فرگام� ( همانا �فرجام� ) را بجای واژه ی از ریشه عربی: �نتیجه� و نیز �فرگامیدن� ( فرجامیدن ) را بجای �نتیجه گرفتن� ( نتیجه گیری ) پیشنهاد می کنم. در �واژه نامه ( اینترنتی ) دهخدا�، کاربری، واژه ی �فرگام� را به آرشِ �فرخنده پی�، �دارای قدم نیک� و �خوش قدم� آورده که از دید من، چندان درست نیست:
... [مشاهده متن کامل]
پیشوند �فَر� همراه با واژه هایی چون �آورد�، �گشت� به آمیخته واژه های ساخته شده، آرشی تازه و پویاتر، چون �فرآورد� ( یا �فرآورده� ) و �فرگشت� ( تکامل ) می دهد. همتراز این پیشوند در شاخه ی بنیادین بخش بزرگی از زبان های اروپاییِ ریشه گرفته از آلمانی کهن ( ژرمن، گِرمان یا خِرمان ) ، واژه ی �فِر� ( �ver� ) است که به عنوان پیشوند، همان نقشی را در ساختن واژه های تازه بر دوش دارد که پیشوند �فَر� در زبان پارسی باستان بر دوش داشته و نشانه هایی از آن، خوشبختانه هنوز در پارسی کنونی برجای مانده است. به عنوان نمونه از پیوستن این پیشوند با ریشه ی واژه ی اندیشیدن ( �denken� ) در زمان گذشته ی آن ( dacht ) واژه ی �verdacht� یا به آرش �گمانِ بیجا یا ناجور� ( سوء ظن ) ساخته می شود.
نیک که بنگرید، نه تنها شیوه ی ساختن واژه های تازه از پیشوند و پسوند و چگونگی آرشی نو بخشیدن به آن، در شاخه ی بزرگ زبان های اروپایی با پارسی باستان یکی است که این واژه ها از ریشه ی زمان گذشته فعل ها ساخته شده و می شوند: �گشت� و �آورد� در نمونه های بالا از زبان پارسی و �dacht� از �denken� که نشانه ای روشن از همریشه بودن پارسی با هر پنج شاخه ی بنیادین زبان های اروپایی است و همه ی آن ها برخلاف آموزش های دانشگاهی ریشه گرفته از باخترزمین در کشور خودمان با نشانه های نیرومند انگاره ی چرندِ �مرکزگرایی اروپا� ( �Eurocentrism� ) که در دوره ی استعمار کهن خلق های آسیا و آفریقا، سازگار با انگاره های نژادپرستانه و بهره کشانه ی آن هنگام ساخته و پرداخته شده از زبان به خاک سپرده شده ی �سانسکریت� در هند ریشه گرفته، گسترش و دگرش یافته اند. رد همین واژه ی �فَر� را اگر دنبال کنیم به واژه ی �پر� هندی کهن می رسیم.
درباره ی همپیوندی های زبانی شاخه ی نامیده شده با برنام �زبان های هند و اروپایی� ( �Indo - European languages� ) یا باریک بینانه تر: �هند و گرمانیک� ( �Indo - Germanic languages� ) ، جُستارهای روشنگر و سودمند دیگری نیز هست که امیدوارم بختی برای نوشتن آن بیابم.
برگرفته از یادداشتی در پیوند زیر:
https://www. behzadbozorgmehr. com/2014/12/blog - post_81. html
عملکرد
بگمانم یکی از بهترین برابرواژه ها برای ( نتیجه ) ، واژه ( پی آیند ) می باشد.
بَرآمَد، بَرآیَند، پَیامَد، پَیایَند، رَهاوَرد، دَستاوَرد
ارمغان
ستانده
برآیند
بسته به جمله ار آرش ها و مانش های گوناگونی برخوردار است؛ با این همه، چنانچه �نتیجه� را بگونه ای دربرگیرنده تر بخواهیم بکار ببریم، باریک ترین آرش آن در پارسی از دید من، واژه ی �برآیند� است که در بالا نیز به آن اشاره شده و در میان برابر های دیگر جای گرفته است
دستاورد
برآمد
عبرت عبرتگرفتن بعد از انجامکاری
پیآیند/ پسآیند/ بازده
آنچه بعد از چیزی بدست آید
بیانیه
نتیجه نام پسر نوه هم هست
بازداد = result
این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
آکام ( کردی )
هاپِل ( کردی: هافل )
پیسار ( پهلوی: پَتسار )
داتَک، دانْم dãnm ( پهلوی )
این واژه تازى ( اربى ) هستند سپارش مى شود بجاى آنها ، درمعناى نتیجه : از واژه هاى اَبْدُم Abdom ( پهلوى: عاقبت ، نتیجه، آخر ) ، انجام ، فرجام ، انجامش ، فرجامش ، پتسارPatsar ( پهلوى: اثر ، نتیجه ، عاقبت ) ، مِوَکMevak ( پهلوى: نتیجه، محصول، حاصل ) ، ویمَند Vimand ( پهلوى:
... [مشاهده متن کامل]
نهایت، پایان، انتها ، نتیجه ) ، آکام ( کردى ) ، داتک Datak ، دانْمْ Danm ( پهلوى ) و در نتایج: از جمع بستن اینها بهره جست.
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٣)