نجیب زاده

/najibzAde/

مترادف نجیب زاده: بزرگزاده، والاتبار، والانژاد

برابر پارسی: والاتبار، بزرگ زاده، مهتر | آزادمرد

معنی انگلیسی:
aristocrat, baron, blue-blooded, gentle, gentleman, highborn, noble, nobleman, patrician, noblewoman

لغت نامه دهخدا

نجیب زاده. [ ن َ دَ / دِ ] ( ن مف مرکب ، ص مرکب ) آزادزاده. بزرگ زاده. شریف. اصیل. نسیب.

فرهنگ فارسی

بزرگ زاده اصیل گوهری نژاده .

فرهنگ عمید

اصیل، بزرگ زاده.

واژه نامه بختیاریکا

بیوی زا

مترادف ها

aristocrat (اسم)
نجیب زاده، عضو دستهء اشراف، طرفدار حکومت اشراف

nobleman (اسم)
نجیب زاده

magnate (اسم)
نجیب زاده، ادم متنفذ

chevalier (اسم)
نجیب زاده، سوار دلاور

patrician (اسم)
نجیب زاده، اعیان زاده

wellborn (اسم)
نجیب زاده

bashaw (اسم)
نجیب زاده، پاشا

blue-blooded (اسم)
نجیب زاده

knight (اسم)
نجیب زاده، سلحشور، دلاور، شوالیه، قهرمان

فارسی به عربی

ارستوقراطی , فارس , قطب , نبیل

پیشنهاد کاربران

عالی نسب. [ ن َ س َ ] ( ص مرکب ) آنکه او را نسب عالی باشد. عالی تبار : نظر همت این پادشاه عالی نسب متعالی حسب. ( سندبادنامه ص 244 ) .
اصل گهر از خلیفه داریم
عالی نسبیم اگر یتیمیم.
خاقانی.
پاک . . . خانواده دار. . . . . . . اصیل . . . .
محتشم زاده. [ م ُ ت َ ش َ دَ / دِ ] ( ص مرکب ) بزرگ زاده. از خاندان محتشم. عریق :
ز یونانیان محتشم زاده ای
ندیده چو او گیتی آزاده ای.
نظامی.
در میان بود مردی آزاده
مهترآیین و محتشم زاده.
نظامی.
مهترنژاد ؛ بزرگ نژاد. بزرگ زاده. آن که از نژاد بزرگان است. مهترزاده :
گزینان کشورش را بار داد
بزرگان و شاهان مهترنژاد.
دقیقی.
بسی گفت زن هیچ پاسخ نداد
پراندیشه شد مرد مهترنژاد.
فردوسی.
...
[مشاهده متن کامل]

همان نیز شاپور مهترنژاد
کند جان ما را بدین دخت شاد.
فردوسی.
چنین گفت موبد که از راه داد
نه کهتر گریزد نه مهترنژاد.
فردوسی.
برادرش والا براهیم راد
گزین جهان گرد مهترنژاد.
اسدی ( گرشاسب نامه ) .
میان دو عمزاده وصلت فتاد
دو خورشیدسیمای مهترنژاد.
سعدی ( بوستان ) .

مهترزاده ؛ بزرگ زاده. آن که از نژاد بزرگان است. اصیل : بوسهل حمدوی آن مهترزاده ٔ زیبا که پدرش خدمت کرده وزراء بزرگ را و امروز عزیزاً و مکرماً برجای است. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 139 ) .
ز مهترزادگان ماه پیکر
بود در خدمتش هفتاد دختر.
نظامی.
همه ی این حرفای سایت درست بود چون من یک نجیب زاده ام و نجیب زاده ها خیلی با ادبن حرف اول زندگیمون ادبه و ابرمیلیاردر
بعد از یک پادشاه ؛تا هفت نسل او را شاهزاده و هفت نسل دوم را نجیب زاده می گویند.
اصالت نسب
که ب چهار قسم هست
یکی وقتی اجداد طرف شریف خوب و دادگر باشد می گویند طرف نجیب است یا نجیب زاده
دوم زمانی ک نیاکان شاهزادگان یا امنای قوم بوده باشند گویند اجداد وی اصیل یا نجیب زاده است
...
[مشاهده متن کامل]

سوم اگر نیکان وی مشهور و صاحب اسم و رسم باشند مثلا موفقیت در بازی ملی یا کسب مناصب نظامی و. . . از همین رو فرزندان وی را نجیب زاده گویند
چهار شامل کسی ک خودش سخاوتمند و دارای روحی بزرگوار و شریف باشد گویند طرف نجیب است ک از بهترین نجبا نیز هست

کسی که نگاه کردن بهش اذیت میشی و اذیت میکنه
Noble
با اصل نسب خوب
کسی که بین مردم شهرت دارد
ستاره

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس