نخشه

لغت نامه دهخدا

نخشه. [ ن َ ش َ / ش ِ ] ( اِ ) حجت. برهان. ( برهان قاطع ) ( ناظم الاطباء ). دلیل و استدلال. ( ناظم الاطباء ). برساخته دساتیر است.

گویش مازنی

/naKheshe/ سیاه زخم - نوعی نفرین ۳خوره

پیشنهاد کاربران

نخشه یا همان نَخشَگ درست نوشته شده نقشه است و یک واژه پارسی پهلوی است که از آذربایجان تا لرستان تا هوگیستان ( خوزستان ) تا به نوشته آقای علی سیریزی در یزد هم به همان شیوه نخشه گفته می شود و شاید هر کسی
...
[مشاهده متن کامل]
در جایی از کشور آن را گویش بوم خود می پندارد. زبان پارسی پهلوی زبان نیاکانی بیشتر ما ایرانیان بوده که با گویش های مادی و پارتی و پارسی در سراسر ایران به کار می رفته و چون نخستین فرمانروایی فراگیر ایران فرمانروایی پارسی - مادی هخامنشیان بود که پایتخت آن در پارس در پارسه ( پرسپولیس ) بود، از این رو بیگانگان ایران را به نام پرشیا می خواندند و در پژوهش های خود نیز زبان ایران را پارسی پهلوی نامیدند. اَوَس ( حال ) آن که نام میهنمان در نوشته های میهنیمان بیشتر بر پایه آریایی بودن بیشتر مردم این مرز و بوم ایرانویج و ایران بود. پس زبان پارسی پهلوی تنها زبان پارس ها نبوده و با گویش ها و ناهمگونی هایی اندک زبان پارت ها و مادها هم بوده است آنچنان که پاپک خررمدین در آتشگاهی با افشین از اسروشنه در هوراسان دیداری رویاروی داشته و با او گفتگو کرده است بی آن کسی میانجیگری و ترگومانی ( مترجمی ) بکند. خررم و دین و پاپک/ بابک ( معرب ) هر سه واژگان پارسی پهلوی هستند.

نخشه در واقع شکل صحیح نقشه است، که در زبان عربی ق را جایگزین خ کرده اند.
نخشه در گویش یزدی یعنی نقشه

بپرس