ندا

/nedA/

مترادف ندا: آواز، آوا، بانگ، جار، صدا، صلا، صوت

برابر پارسی: بانگ، آواز، آوا، سدا، فریاد

معنی انگلیسی:
call, exclamation, halloo, voice, proclamation

فرهنگ اسم ها

لغت نامه دهخدا

ندا. [ ن ِ ] ( از ع ، اِ ) بانگ. فریاد. ( برهان قاطع ) ( ناظم الاطباء ). آواز. ( آنندراج ). اعلان. ( ناظم الاطباء ). نداء :
می شنیدی ندای حق و جواب
بازدادی چنانکه داد کلیم.
ناصرخسرو.
به گوش هوش من آید ندای اهل بهشت
نصیب نفس من آید نوید ملک بقا.
خاقانی.
این جهان کوه است و فعل ما ندا
سوی ما آید نداها را صدا.
مولوی.
منهزم گردند بعضی ز این ندا
هست هر اسبی طویله ی ْ او جدا.
مولوی.
ندای عشق تو دیشب در اندرون دادند
فضای سینه حافظ هنوز پر ز صداست.
حافظ.
رجوع به نداء شود.
- ندا آمدن ؛ آواز آمدن. جواب رسیدن. خطاب رسیدن :
بن هر موی را گر بازپرسی تا چه سر دارد
ندا آید که تا سر دارم این سودای او دارم.
خاقانی.
آمد ندای عشق که خاقانی الصبوح
کز صبح بینش تو فتوح دگر گشاد.
خاقانی.
این ندا آمد به موسی از خدا
بنده مارا چرا کردی جدا.
مولوی.
ندا آمد که این پادشاه به ارادت درویشان در بهشت است و این پارسا به تقریب پادشاهان در دوزخ. ( گلستان ).
- ندا انداختن ؛ : چون از این مهم بزرگتر فارغ شدند ندا انداختند تا بر کدام راه بر درگاه آیند. ( تاریخ بیهقی ).
- ندا برکشیدن ؛ فریاد برکشیدن. آواز کشیدن. بانگ زدن. به صدا درآمدن. به آواز آمدن :
باده نوشان درآمدند به جوش
در و دیوار برکشید ندا.
( منسوب به ناصرخسرو ).
- ندا دادن ؛ آواز دادن. بانگ زدن. اعلان کردن.خطاب کردن.
- ندا دردادن ؛ آواز کردن. آواز دادن. بانگ زدن. اعلام کردن. اعلان کردن. خطاب کردن :
ناگه ز درون جان درداد ندا جانان
کای عاشق سرگردان تا چند ز رسوائی.
عطار.
پس ندا دردادند. ( مجالس سعدی ).
- ندا راندن ؛ ندا کردن :
هرچه یارب ندای حق راندم
لاتخف حق جواب من رانده ست.
خاقانی.
- ندا رسیدن ؛ ندا آمدن. خطاب آمدن :
ز بارگاه محمد ندای هاتف غیب
به من رسید که خاقانیا بیار ثنا.
خاقانی.
- ندا زدن ؛ ندا دادن. ندا دردادن. آواز کردن. جار زدن. اعلام کردن. اعلان کردن.
- ندا کردن . رجوع به این مدخل شود.
|| یک حصه از شش حصه فرسنگ ، چه فرسنگی سه میل است و هر میلی دو ندا. ( از برهان قاطع ) ( آنندراج ). یک قسمت از شش قسمت فرسنگ. نصف میل. ( ناظم الاطباء ). نعره وار. صدارس. مسافت چهار آماج. مسافت نیم میل. ( یادداشت مؤلف ).بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

۱ - ( مصدر ) آوازکردن آوازدادن .۲ - ( اسم ) آوازبانگ .۳ - فریاد.۴ - یکی از حالات اسم است و آن عبارتست ازاینکه اسم منادی واقع شود وعلامت نداالفی است که باخراسم افزایند و آن اسم رامنادی نامند: دلا. معاش چنان کن که گربلغزدپای فرشته ات بدودست دعانگهدارد. ( حافظ .۸۳ ) گاهی درموقع ندابجای الف در آخرکلمه پیش ازمنادی کلمات ایاای در آورندمانند:ای خردمندای پسر: ای پادشه خوبان . دادازغم تنهایی دل بی توبجان آمدوقت است که باز آیی . ( حافظ .۳۵۱ ) توضیح هرگاه کلمه ای مختوم بالف یاواو باشد پیش ازالف نداحرف ( ی ) در آورند مانند: خدایا۵ - طلب متکلم است توجه مخاطب ( منادی ) راوادوات آن درفارسی [ الف ] در آخرو[ ای ] [ ایا] [ یا] دراول اسم است
تری نم یا پیه و شحم .

فرهنگ معین

(نِ ) [ ع . نداء ] (اِ. ) بانگ ، آواز.

فرهنگ عمید

آواز، بانگ.
* ندا آمدن: (مصدر لازم ) [قدیمی] خطاب آمدن.
* ندا دادن: (مصدر لازم ) [قدیمی] آواز دادن، آواز کردن.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] به توجه دادنِ مخاطب به سخن، ندا گفته می شود.
«ندا» به معنای فراخواندن، بانگ زدن و صدا زدن کسی است و در اصطلاح به توجه دادن مخاطب به سخن و آگاه کردن او برای گوش دادن به چیزی که گوینده ، آهنگ گفتن آن را دارد می گویند.
هویت ندا
ندا از اقسام انشا است، و مشهورترین حروف ندا «یا» است.
کاربرد ندا
ندا بیشتر اوقات با امر و نهی همراه است؛ مانند: «یَا اَیُّهَا النَّاسُ اعْبُدُواْ رَبَّکُمُ...» و «... یَا عِبَادِ فَاتَّقُونِ». گاهی همراه جمله خبریه می آید؛ مانند: «یَا اَیُّهَا النَّاسُ ضُرِبَ مَثَلٌ فَاسْتَمِعُوا لَهُ...» . گاهی نیز همراه استفهام است؛ مانند: «... یَا اَبَتِ لِمَ تَعْبُدُ مَا لَا یَسْمَعُ وَلَا یُبْصِرُ...» .
کاربرد مجازی
...

مترادف ها

call (اسم)
طلب، فریاد، صدا، دعوت، ندا، احضار، بانگ، نامبری

calling (اسم)
صدا، ندا، فراخوانی، پیشه، پیشه و شغل

پیشنهاد کاربران

ندا به زبان سنگسری
گال gal
صِدا seda
نِه گال بِده neh gal bedeh
نو گال بِده no gal bedeh
هِوار hevar
آواز avaz
ز هر جا ندا آید بر دل ما
ز حق ندا بر هدایت و کمال ما
ندا ز زیبا روحی بر جمال ما
...
[مشاهده متن کامل]

ز تهی دل ندا بر وصال ما
با کرشمه نگاه یار ندا بر ارامش دل ما
در میخانه یار ندا بر دل تنگی و بنال ما
ندا ناحق نیست در خیال ما
ز هر آیات و نشانه یار هست بر اتصال ما
پارسی هر سو ندا آید از آمال ما
ندا ز آمال و آرزو بس چو امسال ما
🌹🌹🌺🌺🍇🍇🍀☘️🌿

آواز، بانگ و فریاد
معنی اصلی صدا اواز ولی قطره شبنم هم شامل معنی اسم ندا میشود
اگر اسم ندا را در دو لحن بخوانیم دو معنی دارد .
اول صدا زدن بانگ کردن . . . . .
دوم قطره ی شبنم قطره ی طلایی
یعنی بانگ فریاد صدا
واژه ندا عربیزه واژه نوا و سدای پارسی و ایرانی هست دوستان
ندا یعنی وحی و صدای دلنشین و زیبا
( ندا ) واژه ای ایرانی است؛ این واژه در زبانِ خویشاوندِ سانسکریت نیز بکار می رفته است.
پَسگَشت ( reference ) :
در رویه یِ 414 از نبیگِ ( فرهنگ سَنسکریت - فارسی ) - پوشینه دوم - آمده است:
نداندا
اسم مادر من ندا هست
کلمه ( ندا ) معمولا به معنای صدا زدن از نقطه دور است و به همین جهت به سخن گفتن با صدای بلند نیز اطلاق می شود، چون سخن گفتن با صدای بلند از نظر ما انسانها، از لوازم دوری گوینده از شنونده است ، نه اینکه معنای لغوی کلمه این باشد. ( تفسیر المیزان )
...
[مشاهده متن کامل]

فرق ندا با دعوت و دعا
کلمه ( دعأ ) و نیز کلمه ( دعوت ) به معنای معطوف کردن توجه و نظر شخص دعوت شده است به سوی چیزی که آن شخص ‍ دعوت شده و این کلمه معنائی عمومی تر از کلمه ( ندأ ) دارد، برای اینکه ندأ مختص به باب لفظ و صوت است ، ولی دعأ، هم شامل دعوت کردن بوسیله لفظ می شود و هم شامل آنجایی که کسی را با اشاره و یا نامه دعوت کنند، علاوه بر این ، لفظ ندأ مخصوص آنجایی است که طرف را با صدای بلند صدا بزنی ، ولی لفظ دعأ این قید را ندارد، چه با صدای بلند او را بخوانی و چه بیخ گوشی و آهسته دعوتش کنی ، هر دو جورش دعوت است . ( ترجمه تفسیر المیزان )

من یکی رو دوست دارم به نام . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
ندا ینی صدای خوب، آواز بلند، فرشته وحی
وای خوش بحال خودم که اسمم نداهست
ندایعی آواز ای جانم
ندا ( وحی. صدا. آواز )
ندایعنی. بانگ. صدا. اوا. . . . . . . . . . ندا اسم خوبیه
ندا یعنی
کسی رو صدا کردن آوای باز
صدا و وحیی از طرف آسمان و از سوی خداوند به پیامبران
به معنای اواز

معنی اسم ندا=وحی آسمانی _ صدا _ آوا و. . .
دکتر کزازی واژه ی " فرا خواند" را در نوشته های خود به جای واژه ی " ندا" بکار برده است.
ندایعنی عشق
ندایعنی صدای فرشتگان
این جهان کوه است و فعل ما ندا
سوی ما آید ندا ها را صدا
#مولانا جلال الدین
یعنی وحی ٬ آواز ٬ صدای فرشتگان
ندا یعنی فرشته وحی یعنی عشق یعنی زیبایی یعنی اواز زیبا

ندا یعنی آوا یعنی آوایی از سوی خدا اسم من
ندا ست واسمم رادوست پیشنهاد میکنم برای
برای فرزندان خود این نام را بگذارید به نظر من
که بسیار اسم زیبایست
ندا=منادا=منادی
اسمی با معنای زیبا
مختصر و مفید
آواز . آوا
ندا یعنی آوایی رساو خوش، آوایی آسمانی ودلنشین برگرفته از روح وجان، تمام ندا با صدایش معنا میشود
وحی پنهانی
ندا یعنی صدا ؛ آوایی الهی
من نامم نداست خیلی وقتا شنیدم میگن صدام بسیار زیباست بهم گفتن توسط صدام سحر میشن
ندا یعنی عشق
یعنی نفس
یعنی همه من
صدای آسمانی . . صدای ملکوتی. . . که بیشتر در این موارد از واژه ندا استفاده میشه. . . .
ندا یعنی اواز صدا ی ک ازاعماق قلب میاید
1 اوازی زیبا و بلند و جذاب
2 در زبان عربی به پیام الهی نیز اشاره شده
3 فریاد و صدای بلند�ولی گوش خراش نه �
4 اوازی بی کلام و بلند و زیبا مانند اپرا
صدا و اوای بلند
اگه تو خانوادتون یدونه ندا داشته باشین میفهمید صدای بلند یعنی چی خدایی بعضی وقتا میگم ابجیم اسمش به خودش میاد و راست میگن که اسم رو سخصیت تاثیر میگذارا
جذاب و مهربون
دوست داشتنی و باحال
دلنشین و خنده رو
خوش قلب و باهوش
مثل ی هدیه الهی
ندا یعنی آواز ، بانگ ، فراخواندن
صدای زیبا
زیبا
دلبر
زیبا
دلبر
خوش صدا
ندای حق ، اواز موزون و خوش صدا
ندا به معنی وحی و صدای زیبا و دل نشین است
ندا به معنی صدا زدن
ندایعنی آواز. فریاد. ندانام ایرانی بسیارزیبایی است
منم مثل کیاناخانم دوست داشتم اسمم ندابود

کاشکی اسم منم ندابود خیلی اسم خوشگلیه یعنی آواز
یعنی آواز، فریاد. ندانام زیبای ایرانی است
ندا از سوی پروردگار صدا
نامی ایرانی وزیباست به معنای آواز
وحی. صدا. بانک . اواز
صدای وحی
صدا و فریاد بلند و بانگ و اواز
ندا یعنی آوا یاصدای زیبای وحی الهی که به پیامبران نازل می شده یه معنای دیگه اش به معنای قطره های شبنم روی گلها و برگ هاست. این اسم ریشه عربی داره
ندا صدایی بلند در آسمان است چون صدا به معنی ندایی بلند
وحی الهی ، صدای بلند ، نجوا
صدایی آرام که توجه ما را به خود جلب می کند
بانگ اواز
آ وای بلند
این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
آهْوان hvãnã ( سنسکریت: آهوانَ )
پَرب ( سنسکریت: پْرَبرو )
سامسا ( سنسکریت: سامسَ )
پیات ( سنسکریت: ویاهْرْتی )
گَهسَن ( سنسکریت: گْهَسَنَ )
نیْودَن nivdan ( سنسکریت: نیوِدَنَ )
اَبیهاس ( سنسکریت: اَبهیبهاس )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٥٨)

بپرس