نظامی گنجه ای

فرهنگ فارسی

حکیم ابومحمد الیاس بن یوسف بن زکی ابن موید نظامی ( و. ۶۱۴ - ۵۳٠ ه. ق. ) شاعر معروف ایرانی در قرن ششم ه.ق . متولد گنجه . از زندگی او بطور مشروح چیزی دانسته نیست . ظاهرا هنوز چندان از سنش نگذشته بود که پدر و مادرش را از دست داد . نظامی چنانکه از اشعارش بر می آید در آغاز جوانی به تحصیل ادب و تاریخ و قصص همت گماشت و بیشتر عمر خود را در گنجه گذرانید و کمتر از موطن مالوف خویش دوری گزید . وی با اصول عرفان آگاه بود و عملا نیز طریق زهد و تصوف می سپرد و پادشاهان رعایت مقام او مینمودند و در حضور وی از می و مطرب پرهیز میکردند . مهمترین اثر نظامی پنج گنج یا خمسه نظامی است و دیگر دیوان اوست شامل قصاید غزلیات قطعات رباعیات که بطبع رسیده است .

پیشنهاد کاربران

نظامی گنجوی. [ ن ِ ی ِ گ َ ج َ ] ( اِخ ) ( حکیم. . . ) الیاس بن یوسف بن زکی بن مؤید، ملقب به جمال الدین و مکنی به ابومحمد و معروف به حکیم نظامی گنجوی. از اعاظم شعرای فارسی زبان است. از شعرای اهل سنت و جماعت است.
...
[مشاهده متن کامل]

Nizami Ganjavi ( نظامی گنجوی )
نظامی � خمسه � لیلی و مجنون � بخش ۲ - نعت پیغمبر اکرم ( ص )
وین خانهٔ هفت سقف کرده
بر چار خلیفه وقف کرده
صدیق به صدق پیشوا بود
فاروق ز فرق هم جدا بود
وآن پیر حیایی خدا ترس
با شیر خدای بود همدرس
هر چار ز یک نورد بودند
ریحان یک آب خورد بودند
زین چار خلیفه مُلک شد راست
خانه به چهار حد مهیا ست
ز آمیزش این چهارگانه
شد خوش نمک این چهارخانه
دین را که چهار ساق دادی
زین گونه چهار طاق دادی
چون ابروی خوب تو در آفاق
هم جفت شد این چهار و هم طاق
https://ganjoor. net/nezami/5ganj/leyli - majnoon/sh2

نظامی گنجه اینظامی گنجه ای
منابع• https://ganjoor.net/nezami/5ganj/leyli-majnoon/sh2
نظامی گنجه ای

ای همه هستی زتو پیدا شده
خاک ضعیف از تو توانا شده
زیرنشین علمت کاینات
ما بتو قائم چو تو قائم بذات
هستی تو صورت پیوند نی
تو بکس و کس بتو مانند نی
آنچه تغیر نپذیرد توئی
...
[مشاهده متن کامل]

وانکه نمردست و نمیرد توئی
ما همه فانی و بقا بس تراست
ملک تعالی و تقدس تراست
خاک به فرمان تو دارد سکون
قبه خضرا تو کنی بیستون
جز تو فلکرا خم چوگان که داد
دیک جسد را نمک جان که داد
چون قدمت بانک بر ابلق زند
جز تو که یارد که اناالحق زند
رفتی اگر نامدی آرام تو
طاقت عشق از کشش نام تو
تا کرمت راه جهان برگرفت
پشت زمین بار گران برگرفت
گرنه زپشت کرمت زاده بود
ناف زمین از شکم افتاده بود
عقد پرستش زتو گیرد نظام
جز بتو بر هست پرستش حرام
هر که نه گویای تو خاموش به
هر چه نه یاد تو فراموش به

بپرس