نعمت

/ne~mat/

مترادف نعمت: ثروت، حشم، دارایی، مال ومنال، مال، تنعم، برکت، خیر، وفور، احسان، بخشش، عطا

متضاد نعمت: نقمت

برابر پارسی: نیکی، دسترس، داشته، دارایی، خوبی

معنی انگلیسی:
affluence, riches, easy life, blessing, gift, favour, talen, endowment, plenty

فرهنگ اسم ها

اسم: نعمت (پسر) (عربی) (مذهبی و قرآنی) (تلفظ: neemat) (فارسی: نِعمت) (انگلیسی: neemat)
معنی: بخشش، دارایی، آسایش، هر چیزی که باعث شادکامی، آسایش زندگی و سعادت انسان می شود، ( در قدیم ) مال، ثروت، عطا، نیکی، خوبی، محصول، روزی، رزق، هدیه، تحفه، ( در قدیم ) ( به مجاز ) غذا، آنچه باعث شادکامی و آسایش زندگی انسان شود، عطا و بخشش
برچسب ها: اسم، اسم با ن، اسم پسر، اسم عربی، اسم مذهبی و قرآنی

لغت نامه دهخدا

نعمت. [ ن ِ م َ ] ( ع اِ ) مال. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ). ثروت. دسترس. ( غیاث اللغات ). ثروت. دارایی. رجوع به نعمة شود :
امروز به اقبال توای میر خراسان
هم نعمت و هم روی نکو دارم وسناد.
رودکی.
بود از نعمت آنچه پوشیدند
و آنچه دادند و آنچه را خوردند.
رودکی.
آن مال و نعمتش همه گردید ترت و مرت
آن خیل و آن حشم همه گشتند تار و مار.
خجسته.
اگر نسبتم نیست یا هست حُرّم
اگر نعمتم نیست یا هست رادم.
عسجدی.
و گر کمترم من از ایشان به نعمت
از آنان فزونم به شیرین زبانی.
منوچهری.
بنده یک روز خدمت دیدار خداوند را به همه ٔنعمت ولایت دنیا برابر ننهد. ( تاریخ بیهقی ص 361 ). رحمت و برکتهای ایزدی... بر تو باد و به آن نعمت بزرگ که تو داری. ( تاریخ بیهقی ص 314 ). فرمودیم تا دست وی از شغل عرض کوتاه کردند و وی را جائی نشاندند و نعمتی که داشت پاک بستدند. ( از تاریخ بیهقی ص 335 ). بوسهل با جاه و نعمت و مردمش در جنب امیر حسنک یک قطره بود از رودی. ( تاریخ بیهقی ). دور باشید از زنان که نعمت پاک بستانند و خانه ها ویران کنند. ( تاریخ بیهقی ص 329 ).
با نعمت تمام به درگاهت آمدم
امروز با گراز و چوبی همی روم.
اسدی ( گرشاسب نامه ص 168 ).
طاعت اگر اصل همه شکرهاست
عمر سر هر شرف و نعمت است.
ناصرخسرو.
گرم نعمتی بود کاکنون نماند
کنون دانشی هست کآنگه نبود.
مسعودسعد.
نعمت ترا سزد که به شادی همی خوری
ز آن قوم نیستی تو که نعمت دفین کنند.
معزی ( آنندراج ).
مرد بزاز و زرگر و عطار
خوبی کار و نعمت بسیار.
سنائی.
بر پادشاه باد که خدمتکاران را چندان نعمت و غنیمت ندهد که توانگر شوند. ( کلیله و دمنه ).
آرزو بود نعمتم لیکن
از خسان جهان نپذرفتم.
خاقانی.
دریاب کنون که نعمتت هست به دست
کاین دولت و ملک میرود دست به دست.
سعدی.
ملک زاده را بر حال تباه او رحمت آمد خلعت و نعمت داد. ( گلستان سعدی ).
ای قناعت توانگرم گردان
که ورای تو هیچ نعمت نیست.
سعدی.
کریمان را به دست اندر درم نیست
خداوندان نعمت را کرم نیست.بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

میرزای نعمت از شعرای شیراز است و در اواخر عمر در تهران میزیست و قسمتی از اشعار او با مقدمه ای که آقای ابوالحسن فروغی بر آن نوشته بطبع رسیده ولی بخش عمده اشعار او که مشتمل بر غزلیات و قطعات است تا کنون چاپ نشده . کتاب دیگری دارد متضمن ماده تاریخ بعلاوه تولد و فوت رجال و اشخاص که نیروی طبع و قریحه او را در این فن مینماید. دیوان او بخط خودش موجود است .
احسان، نیکی، بهره وخوشی، مال، روزی، انعام جمع
(اسم ) ۱ - آنچه باعث خوشی و شادکامی شخص باشد فراخی و آسایش در زندگی : فخور آنست که او را در نعمت بطر بگیرد . ۲ - عطا بخشش احسان نواخت . ۳ - هدیه : طغرل بک ... ببغداد رسید...خلیفه او را نثار و نعمتها و تکلفهای فراوان فرستاد . ۴ - مال خواسته : چون امرائ دولت او ( سنجر )...در مهلت ایام و قسمت نعمت و اسباب طاغی و یاغی شدند .. جمع : نعم انعم نعمات . یا شکر نعمت . سپاسگزاری از نعمت .
نعمت تهرانی به روایت سام میرزا اجدادش از مردم بغدادند و خود او در تهران تولد یافته و در زمان تالیف تحف. سامی به تجارت مشغول بوده است و شعری هم می سرود .

فرهنگ معین

(نِ مَ ) [ ع . نعمة ] (اِ. ) ۱ - احسان ، نیکی . ۲ - مال ، روزی . ج . نعم . نعمات .

فرهنگ عمید

۱. احسان، نیکی.
۲. [قدیمی] بهره، مال، روزی.
۳. [قدیمی] خوشی.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] نعمت از دیدگاه اسلام به معنای آسایش و خیر شامل جنبه های مادی و معنوی انسان و جهان گشته و منحصر به جنبه های مادی نیست.
نعمت در لغت فارسی، به معنای احسان، نیکی، بهره و خوشی، مال و روزی به کار رفته است. در لغت عرب، این واژه از سه حرف اصلی (ن. ع. م) تشکیل شده و مشتقات آن فراوان است و همه آن ها به یک معنا می باشند: آسایش، خوشی، خیر و شایستگی در زندگی. در مفردات راغب اصفهانی در باب ماده «نعم»، معنای نعمت این گونه بیان شده است: نعمت، حالت نیک و پسندیده است. ساخت نعمت برای بیان هیئت و حالت انسان است؛ مانند جلسه و رکبه که بیان نوعی نشستن و نوعی سوار شدن است. نعمت، اسم جنس است که برای کم و زیاد استعمال می شود.به ناز و نعمت رسیدن و رفاه را «نعمت» گویند و ساخت آن برای بیان یک مرتبه کاری می باشد؛ مانند ضربه، شتمه که بر یک بار زدن و یک بار دشنام دادن دلالت می کند. انعام یعنی نیکی رساندن به دیگری و زمانی استعمال می شود که نعمت داده شده از جنس انسان باشد. مصداق این کلام را می توان در آیه ۱۰۳ سوره آل عمران یافت که خداوند می فرماید: «و نعمت (بزرگ) خدا را بر خود به یاد آورید، آن گاه که دشمن (یک دیگر) بودید، سپس میان دل های شما الفت ایجاد کرد.»
سرآغاز نعمت های الهی
از صفات بارز و مهم الهی، صفت رحمانیت است که همه مخلوقات را فرامی گیرد: «الرحمن» هر سوره قرآن (جز سوره توبه) با تذکر این صفت آغاز می شود. رحمان، رمز رحمت واسعه الهی است. اگر صفت رحمانیت وی نبود، این چنین خوان نعمت خود را برای دوست و دشمن نمی گشود و نمی گسترد. خداوند در سوره مبارکه «الرحمن» به ذکر نعمات خود پرداخته که همه زیر مجموعه «رحمت» بی منتهای الهی است. با اندکی دقت در نعمت های دوازده گانه در سوره الرحمن که عبارت اند از: قرآن، خلقت انسان، تعلیم بیان، حساب منظم زمان، آفرینش گیاهان و انواع درختان، آفرینش اسلام، حاکمیت قوانین، آفرینش زمین با ویژگی هایش، خلقت میوه ها، خلقت نخل، آفرینش حبوبات، خلقت گل ها و گیاهان معطر، با جزئیات و ریزه کاری ها و اسراری که در هر یک نهفته است کافی است که حس شکرگزاری را در انسان برانگیزد و او را در پی شناخت پدید آورنده این همه موهبت روانه کند.
اقسام نعمت ها
رهنمودهای قرآن کریم برای استفاده از نعمت های خداوندی موجب شناخت بهتر آدمی از خود و خدا شده، او را برای تنظیم شخصیت و عملکرد خویش برای انجام وظایف الهی یاری می کند. نعمت های خداوند هم چون نور، مرز و اندازه ندارد و مقدار استفاده از آن ها به وضع و حالت و ظرفیت انسان ها بستگی دارد. نعمت های ذکر شده در قرآن را می توان به دو نوع مادی و معنوی تقسیم کرد:
← نعمت های مادی
...

[ویکی اهل البیت] نعمت (اسامی و اوصاف قرآن). «نعمت» در لغت یعنی آن چه خدا به انسان داده است. خداوند در آیه 11 سوره ضحی می فرماید: «وَأَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّکَ فَحَدِّثْ».
برخی از مفسران گفته اند مراد از نعمت در آیه فوق، چیزهایی است که خداوند به بشر ارزانی داشته است؛ چه نعمت های ظاهری و چه نعمت های معنوی. انسان باید برای نعمت های ظاهری و معنوی، زبان شکر و سپاس داشته باشد و در عمل، بذل و بخشش و انفاق کند.
برخی دیگر از مفسّران گفته اند مراد از نعمت، تنها نعمت معنوی؛ یعنی قرآن و نبوت است که پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله موظف به ابلاغ و اظهار و بازگو کردن آن بود. بنابراین نظر از آیه 11 سوره ضحی استفاده می شود که «نعمت» یکی از نام ها و صفات قرآن کریم است.

[ویکی فقه] نعمت (قرآن). یکی از اوصاف قرآن نعمت است.
«نعمت» در لغت یعنی آن چه خدا به انسان داده است. خداوند در آیه ۱۱ سوره ضحی می فرماید:(وَاَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّکَ فَحَدِّثْ).
مراد از نعمت در سوره ضحی
برخی از مفسران گفته اند مراد از نعمت در آیه فوق، چیزهایی است که خداوند به بشر ارزانی داشته است؛ چه نعمت های ظاهری و چه نعمت های معنوی. انسان باید برای نعمت های ظاهری و معنوی، زبان شکر و سپاس داشته باشد و در عمل، بذل و بخشش و انفاق کند.برخی دیگر از مفسّران گفته اند مراد از نعمت، تنها نعمت معنوی ؛ یعنی قرآن و نبوت است که پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله وسلّم موظف به ابلاغ و اظهار و بازگو کردن آن بود. بنابراین نظر، از آیه ۱۱ سوره ضحی استفاده می شود که «نعمت» یکی از نام ها و صفات قرآن کریم است.

مترادف ها

gift (اسم)
استعداد، بخشش، نعمت، موهبت، عطا، عطیه، ژنی، هدیه، کادو، پیشکش، ره اورد

blessing (اسم)
برکت، دعای خیر، نعمت خدا داده، نعمت، موهبت، دعای پیش از غذا

luxury (اسم)
نعمت، عیش، تجمل عیاشی

فارسی به عربی

طرف , مبارکة , هدیة

پیشنهاد کاربران

سلام.
دیکشنری آبادیس یک فرهنگ لغت است. نه جای مباحث عقیدتی و فکری و سیاسی و نژادی.
مباحث حاشیه ای موجب سقوط جایگاه علمی دیکشنری آبادیس می شود.
لطفا نظر آقای � آرش NK �را حذف بفرمایید.
باتشکر دکتر نیکومنش
نعمت: بخشش مهربانانه ی مادی یا معنوی یا هردو یا پشتیبانی یا گذشت رایگان برای خشنودی، آسایش، شادی، رهایی یا سرافرازی کسی.
همتای پارسی نعمت، واژه ی زیبای پارتی هوژیاگ می باشد.
واژه نیرم یانیرمت کاملا پارسی است ریشه پهلوی اوستایی دارد در عربی دگرگون شده نعمت واژه نعمت از این واژه نیرم یانیرمت گرفت شده واقعا جای تأسف دارد واژه ایرانی در زبان دشمنان ایران یا مردم ایران هستند اعراب هیچ وقت دوست مردم ایران عزیز نیستند و کشور ترکیه خبیث با آن کشور قصبیش واژگان زیاد از پارسی هم در عربی و هم ترکی است وفقط عشق ترکیه پان ترکیسم هستند لطفا این رو انتشار بدهید
...
[مشاهده متن کامل]

منابع ها. https://fa. m. wiktionary. org/wiki/نیرم
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
فرهنگ عمید

نعمت ها و بخشش های الهی:جوادب
فرداد
هوالعلیم
ِنعمَت : وسیله کامیابی؛
نَعمَت : کامیابی
کلمه نعمت بر وزن ( فعله ) صیغه ای است که در مواردی که بخواهی از نوع چیزی سخن بگوئی در این قالب می گوئی ، و نعمت بر ای هر چیز عبارت است از نوع چیرهائی که با طبع آن چیز بسازد، و طبع او آن چیز را پس نزند و موجودات جهان هر چند که از حیث اینکه در داخل نظام تدبیر قرار گرفته اند، همه به هم مربوط و متصلند، و بعضی که سازگار با بعض دیگرند نعمت آن بعض ‍ بشمار می روند،
...
[مشاهده متن کامل]

و در نتیجه اکثر و یا همه آنها وقتی با یکدیگر مقایسه شوند نعمت خواهند بود همچنانکه خدای تعالی فرموده : ( و ان تعدوا نعمة اللّه لا تحصوها ) ، و نیز فرموده : ( و اسبغ علیکم نعمه ظاهره و باطنه ) . ( تفسیر المیزان )

معنی یا واژه نعمت
هر بار که @ایرزاد میاد انگیزم بابت پارسی
آسوده میشه😃
خواهشا یه نظری هم درباره اصل، بحث، شرک، خط، نقط، رأی، کسب، حسب، ترک، وحش، فهم، صلب، فرع، طرز ، طنز ، کرم، مجد، لطف و زندن هم بده
بخشیده
عطا . . . کرم . . . جود . . .
نعمت = بخشش
نعمت خداوند = بخشش خداوند
معنی: بخشش از خداوند
مائده
چای داغ در آن سرما نعمتی بود.
نواله
به نواله هزار محرم هست
به گه ناله نیم محرم نیست.
خاقانی.
نعمت یعنی رحمت
سرمایه
نِعمَت
اگر واژه ی " نیرمَت" اوستایی باشد بسیار همانند و شبیه " نِعمت" است ، باید در نگر داشته باشیم که خیلی از لغت های پارسی و اربی ریشه ی هَمشِرک و مشترَک دارند.
فَردَهِش واژه ای شایسته است.
واژه ی " بهره مندی " هم زیبنده و مینَنده ( با معنا ) است:
...
[مشاهده متن کامل]

تندرستی نعمت = بهره مندی بزرگی ست.
در زبان آلمانی " گرفتن" را " nehmen" می گویند :
nehmen : nehm - en ؛ وات یا حرف " h" نوشته میشود ولی خوانده نمی شود nehm هم بسیار همانند نِعم است
اگر پابرجا و ثابت شود که : نعمت ، نیرمت و nehmen از یک ریشه هستند ، میتوان واژه ای پارسی بازآفرید :
نِهمیدَن ، نهماندن ، نِهمَت ( پسوند - اَت پارسی است ) :
باید ارزش نِهمَت ها را اَندَردانست.
به جای " ع" میتوان از " ه" بهره بُرد ، مانند ساعَت که از ریشه سایه می آید که می توان : سایَت یا ساهَت گفت.

blessing
نعمت، برکت
e. g. being thankful for your blessings will increase your blessings
شکر نعمت، نعمتت افزون کند
آنچه ما در نگرشمان و یاد خودمان از نعمت است دارایی استکه از سوی خدا ( نیک ) به ما داده میشه پس بهتر بگوییم به جای نعمت نیکدارایی
نعمت
فَرداد، داشتار ، داشتمان
نیرمت، فایده، نیبرگ که واژه اوستایی است
نعمتهای قرآنی : الا
در پارسی " پلاو ، شیدان" ، در پهلوی " فرهدهش " در نسک : فرهنگ برابرهای پارسی واژگان بیگانه از ابوالقاسم پرتو .
برای خدا: بهره دهی
برای موجودات: بَهرِگی
بَهرِگی
روشن

روشنایی
هدیه خدا
این واژه اربی است و پارسی آن اینهاست:
ویاد vyãd ( اوستایی: ویادَ )
پورام purãm ( سنسکریت: پورَمدْهی )
پَهومَن pahuman ( سنسکریت: بْهومَن )
بخشش مادی یا معنوی یا هردو یا پشتیبانی بلا عوض برای آسایش، رهایی یا سرافرازی کسی.
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٢)

بپرس