نقد اومانیسم

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] اومانیسم، حالت و کیفیتى از تفکر است که بر اساس منافع بشرى و کمال مطلوب، به جاى اصول مذهبى و الهیات استوار است، که با نفی هرگونه ماوراءالطبیعه بر خردگرایی و روش علمی تکیه می زند.
اخیراً در غرب و جوامع غربزده وقتی دیدند در زندگی دچار خلاء شده اند، برای ارضای حس درونی خود قائل به نظریه ای شدند که بر اساس آن اصالت را به انسان داده و خداخواهی را از او نفی کردند تا بتوانند به زعم خویش به واسطه این کار بر درجات و کرامات انسانی بیفزایند. این نوشتار سعی دارد با نقد این تفکر، اثبات کند که مکتب اومانیسم نه تنها در این راه موفق نبوده، که سیر قهقرایی نیز برای انسان به وجود آورده است؛ و از طرفی با نگاهی به دین مبین اسلام سعی بر آن دارد تا کرامت انسان را از منظر امام علی (علیه السّلام) اثبات نماید. اینک با هم مطلب را از نظر می گذرانیم:
ریشه اومانیسم
گروهی که در غرب خداخواهی را با اصالت انسان در تضاد می بینند، پدیدآورندگان مکتب اومانیسم هستند، البته ماجرا از آنجا سرچشمه می گیرد که غرب پس از نفی عوالم طبیعی، در خود یک فقر معنوی عجیبی احساس می کرد، زیرا انکار خدا و تفسیر جهان و انسان با قوانین خشک طبیعی، هر نوع عاطفه را از جامعه برچید و انسان با یک ماشین یکسان گردید. این کار سبب شد که بعضی از متفکران غربی برای جبران عدم معنویت و عاطفه، اصلی به نام اصالت انسان را مطرح کنند تا به زعم خویش از خشکی و جمود زندگی بکاهند؛ از این جهت مکتبی به نام اصالت انسان پدید آمد که اصالت را به مخلوق می دهد و آن را از خالق سلب می کند.در حالی که این دو اصالت در عرض یکدیگر نیستند تا تضادی میان آن ها باشد که بگوییم: «یا خدا یا انسان»، بلکه این دو در طول همدیگرند و انسان بر اثر پیوستگی به آن دریای نامتناهی، از او مدد می گیرد و سعی می کند خود را به مرکز کمال نزدیک سازد. در حقیقت، کمال انسان قطره ای است از آن دریا، و اگر به آن دریا بپیوندد دیگر قطره نیست؛ قطره دریاست، اگر با دریاست ور نه او قطره و دریا، دریاست.
عمل کرد حقیقی دین با انسان
گاهی در این باب از دین و پای بندی به قوانین الهی سخن گفته می شود و گاهی از جامعه سکولار که پایبند به قوانین الهی نبوده و به دین و مذهب اعتقادی ندارند. در مورد نخست بعضی پای بندی به قوانین الهی را محدودکننده بشر می دانند و آن را نوعی سلب آزادی برای انسان تلقی می کنند. در حالی که چون انسان با کمال آزادی دین را می پذیرد، طبعا هر نوع محدودیت دینی برخلاف انتظار نیست؛ بلکه در این صورت مخالفت با این محدودیت نوعی مخالفت با آزادی و خود مختاری انسان شمرده می شود.از طرفی باید ببینیم آیا محدودیت های دینی را می توان محدودیت نامید؟ اصلا آیا پذیرفتن قوانین الهی با اصالت و کرامت انسانی منافات دارد یا نه؟ اگر به این کلام امام علی (علیه السّلام) نگاهی بیندازیم که فرموده اند:«ان الله سبحانه جعل الطاعه غنیمه الاکیاس عند تفریط العجزه»
امام علی (علیه السلام)، نهج البلاغه، ص ۸۵۶، حکمت ۳۲۲.
...

پیشنهاد کاربران

بپرس