نقش مسلمانان در دانش طب

دانشنامه اسلامی

[ویکی اهل البیت] کلید واژه ها: دانش طب، کتب طبی، آثار طبی مسلمانان، حنین بن اسحاق، جندی شاپور، الحاوی، قانون، کامل الصناعه، فردوس الحکمه، ذخیره خوارزمشاهی، تاریخ طب
به برکت تعالیم اسلامی مسلمانان به توفیقات بزرگی در علم طب، ترجمه و تألیف متون پزشکی دست یافتند. تلاش های علمی آنان در این عرصه از سویی موجب ماندگاری آثار گذشتگان و از سوی دیگر باعث توسعه دانش پزشکی در شاخه های مختلف شد چنانچه نگاه منصفانه به تاریخ تمدن بشری نشان می دهد پیشرفت غربیان در عرصه پزشکی در دوره های بعدی به شدت مرهون آثار طبی مسلمانان است و اگر چه مع الاسف دوران رنسانس غرب و توجه آنان به تحصیل دانش های مختلف من جمله پزشکی، مصادف شد با دوران رکود تمدن اسلامی، اما سهم زیاد مسلمانان در تاریخ طب روشن تر از آن است که بتوان آن را انکار نمود.
نگاهی گذرا به تاریخ تمدن اسلامی نشان می دهد علم طب همواره از جایگاه رفیعی در بین مسلمانان برخوردار بوده است چنانچه لفظ مقدس حکیم در تمدن اسلامی هم به طبیب و هم به فیلسوف اطلاق می گردیده است. بی شک از مهمترین علل توجه مسلمانان به دانش طب، توجه پیشوایان دین به این دانش ارزشمند است. در حدیثی از پیامبر گرامی اسلام دانش طب همسنگ با علم دین و در کنار آن مورد توصیه قرار گرفته است. و پیامبر و اهل بیت علیهم السلام خود در کنار رسالت تعالی روح افراد، با توصیه های طبی آن ها را در نگه داشتن سلامت جسمشان نیز یاری می نمودند. شاهد این مدعا کتاب های روایی بر جای مانده در این موضوع با عنوان طب النبی، طب الائمه، طب الصادق و طب الرضاست.
علم طب در دوره اسلامی با ترجمه کتاب های یونانی و هندی در این رشته آغاز شد. جندی شاپور از اولین مراکز علمی مسلمانان است که طرفدار ترجمه کتب پزشکی یونانی و احتمالا سنسکریت بود.
شهر «جندی شاپور» را شاپور اول ساسانی (241-272 م ) به هم چشمی «انطاکیه » که از بلاد رومی محسوب می شد، در اهواز ساخت . بعداً انوشیروان (531-579 م ) که خود پادشاهی عالم و حکیم بود، در آن شهر مدرسه و بیمارستان عظیم و نامدار «جندی شاپور» را تأسیس کرد که هم مدرسه و مرکز تحصیل طب و فلسفه بود و هم بیمارستان و دارالشفای مریضانی که بدان جا رجوع می کردند. قسمتی از استادان بزرگش مسیحی نسطوری مذهب بودند که پس از بسته شدن مدارس فلسفی یونانی به فرمان امپراطور روم ، از «رُها» و دیگر مراکز علمی و فلسفی گریخته بودند. انوشیروان از وجود آن ها برای تأسیس مدرسه ی جندی شاپور استفاده کرد و به علاوه جمعی از مسیحیان یعقوبی مذهب را نیز در آن مدرسه به کار واداشت .
اساتید علمی و طبی جندی شاپور هر کدام که پس از انقراض دولت ساسانی و تشکیل دولت اسلام باقی بودند عموماً داخل حوزه ی اسلام شدند و چه از طریق تعلیم و ترجمه ی کتب علمی و چه از طریق طبابت و عمل پزشکی در خدمت خلفا و وزراء و اعیان اسلامی خدمت می کردند. به نظر دکتر علی اکبر ولایتی در کتاب "پویایی فرهنگ و تمدن اسلامی" توجه و علاقه مندی به آثار علمی و پزشکی فرهنگ های کهن تر به ویژه یونانی در دوران خلافت عباسی به تشویق این پزشکان مسیحی درباری بود که به زبان یونانی و سریانی می خواندند یا سخن می گفتند.
در کتاب طب و طبیب و تشریح نوشته علامه بزرگوار حسن زاده آملی به نقل از کتاب پزشکی نامه میرزا علی اکبر طبیب کرمانی آمده است: «در زمان ملوک بنی امیه و بنی عباس بعضی از اطبای یهود و نصارا از قبیل جویه یهودی و بختیشوع نصرانی را استخدام کردند و ترویج این فن شریف را می نمودند. هارون رشید و پسرش مامون را در طلب علوم فلسفه و طبیه رغبتی تمام بود، و مامون را بیشتر؛ چنان که از اطراف و اکناف عالم حکم به جمع آوری علماء و اصحاب معارف را می کرد و آن ها را بسیار گرامی می داشت و کمال جدَ و جهد را در ترجمه کتب فلاسفه یونانی به زبان عربی می داشت. و مترجمینی که بر آن ها اعتماد بسیار می نمود چهار نفر بودند: حنین بن اسحاق عبادی، و یعقوب بن اسحاق کندی، و ثابت بن قره حرانی، و علم بن فرجان طبری. و مولفات فیثاغورس و افلاطون و ارسطاطالیس و بقراط و جالینوس را از زبان یونانی به زبان عربی ترجمه نمودند. و همچنین عبدالرحمن اموی ملقب به ناصر در اندلس نیز در ترجمه این علوم به نهایت راغب بود».
در بین این ها حنین بن اسحاق جایگاه ویژه ای در ترجمه کتب طبی دارد. حنین ده سال پیش از مرگش نوشت که فقط از آثار جالینوس 95 اثر را به سُریانی و 34 اثر را به عربی برگردانده است.

پیشنهاد کاربران

بپرس