نوشیروان

/nuSiravAn/

لغت نامه دهخدا

نوشیروان. [ رَ ] ( اِخ ) انوشیروان. رجوع به انوشیروان شود.

نوشیروان. [ رَ ] ( اِخ ) ابن منوچهربن قابوس وشمگیر. ششمین ِ آل زیار است ، از سال 420 تا 441 هَ. ق. حکمرانی کرد. ( یادداشت مؤلف ).

نوشیروان. [ شیرْ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان علمدارگرگر از بخش جلفای شهرستان مرند، در 44 هزارگزی شمال مرند و 12 هزارگزی راه آهن جلفا به تبریز، در منطقه کوهستانی معتدل هوائی واقع است و 170 تن سکنه دارد. آبش از قنات ، محصولش غلات و پنبه ، شغل مردمش زراعت و گله داری است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ).

نوشیروان. [ شیرْ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان مشهد گنج افروز بخش مرکزی شهرستان بابل ، در دشت معتدل هوای مرطوب واقع است و 460 تن سکنه دارد. آبش از چاه ، محصولش غلات و پنبه و حبوبات ، شغل اهالی زراعت است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3 ).

فرهنگ فارسی

انوشیروان (۲ )
دهی است از دهستان مشهد گنج افروز بخش مرکزی شهرستان بابل ٠ در دشت معتدل هوای مرطوبی واقع است ٠ آبش از چاه محصولش غلات و پنبه و حبوبات شغل اهالی زراعت است ٠
آخرین ایلخان مغول بود که در سنه ۷۴۵ پس از سلیمان ( شوهر ساتی بیک ) به حکومت رسید . در زمان وی هرج و مرجی در حکومت وی پیش آمد و موجب استقلال خاندان جلایری و برافتادن سلطنت از خاندان هولاکو گردید .

دانشنامه عمومی

پیشنهاد کاربران

بپرس