نی

/ney/

مترادف نی: شهنا، قلم، کبر، خیر، نه

معنی انگلیسی:
reed

لغت نامه دهخدا

نی. ( شبه فعل ) نیست. مخفف نیست. صورتی از نیست. ( یادداشت مؤلف ) :
آه و دریغا که خردمند را
باشد فرزند و خردمند نی
ورچه ادب دارد و دانش پدر
حاصل میراث به فرزند نی.
رودکی.
مر او را خرد نی و تیمار نی
به شوخیش اندر جهان یار نی.
بوشکور.
سرد است روزگار و دل از مهر سرد نی
می سالخورد باید و ما سالخورد نی ،
از صدهزار دوست یکی دوست دوست نه
وز صدهزار مرد یکی مرد مرد نی.
شاکر بخاری.
ز آن چنار و سرو را بر نی و شاخ بارور
کز سر بدخواه تو بار آورد سرو و چنار.
؟ ( فرهنگ اسدی ).
ز لشکر به رازش کس آگاه نی
جز از نامدارانش همراه نی.
فردوسی.
سمن بوی آن سر زلفش که مشکین کرد آفاقش
عجب نی گر تبت گردد ز روی شوق مشتاقش.
منوچهری.
جز مکر و غدر او را چیز دگر هنر نیست
دستان و بند او را اندازه نی و مر نیست.
ناصرخسرو.
چه چیز بهتر و نیکوتر است در دنیی
سپاه نی ملکی نی ضیاع نی رمه نی.
ناصرخسرو.
باکش ز هفت دوزخ سوزان نی
زهرا چو هست یار و مددکارش.
ناصرخسرو.
نعمتت نی و همتت بی حد
دولتت نی و حکمتت بی مر.
سنائی.
خردول و خربغائی نی عقل و نی خرد
اندر سرت بخردلة او بخربقه.
سوزنی.
بی تو نشاطیش در اندام نی
در ارمش یک نفس آرام نی.
نظامی.
ای همچو سراب آسمان را
با صورت تو حقیقتی نی.
سیف اسفرنگ.
چون مرا پنجاه نان هست اشتهی
مر ترا شش گرده همدستیم نی.
مولوی.
ز آنکه نامی بیند و معنیش نی
چون بیابان را مغاره گفتنی.
مولوی.
جامه خواب آورد و گسترد آن عجوز
گفت امکان نی و باطن پر ز سوز.
مولوی.

نی. ( حرف ربط، شبه جمله ) نه. حرف نفی است. رجوع به نه شود :
دل پارسی باوفا کی بود
چوآری کند رای او نی بود.
فردوسی.
سر از راه پیچیده و داد نی
ز یزدان و نیکی به دل یاد نی.
فردوسی.
ببرم سر خسرو بدهنر
که نی پای باد امر او را نه سر.
فردوسی.
نه آتش پرستند و نی آفتاب
سر بخت گردان درآید به خواب.بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

ده دهستان ویسه بخش مریوان شهرستان سنندج استان پنجم . در ۶ کیلومتری جنوب باختری دژ شاهپور دامنه سردسیر مرطوب ۶٠٠ تن سکنه دارد. محصولش غله حبوبات لبنیات توتون برنج .
۱ و ۲ - نفی را رساند : ( نه ۱ و ۳ . ۲ - ( جمله ) گاه بجای جمله آید بمعنی (( نیست ) ) : (( چشم. خون ز دلم شیفته ترکس را نی خون شو ای جشمه کاین سوز جگر کس رانی... ) ) ( خاقانی . سج . ۸٠۶ )
دهی است از دهستان ویسه بخش مریوان شهرستان سنندج در ۶ هزار گزی جنوب غربی دژ شاهپور و ۳ هزار گزی غرب راه مریوان به زراب در دامنه سردسیر و مرطوبی واقع است ٠ آبش از چشمه محصولش غلات و حبوبات و لبنیات و توتون و برنج شغل اهالی زراعت و گله داری است ٠

فرهنگ معین

(نَ ) (حر. ) نه ، نا.
(نِ یا نَ ) (اِ. ) ۱ - گیاهی است آبی با شاخه های بلند و تو خالی که در زمین های باتلاقی و مرطوب می روید.
(نِ ) (اِ. ) سازی بادی از ساقة نی با چوب باریک و پنج سوراخ .

فرهنگ عمید

۱. (زیست شناسی ) گیاهی با شاخه های راست، بلند، توخالی، و بندبند که در زمین های مرطوب و باتلاقی می روید و برای پوشاندن سقف خانه و بافتن بوریا به کار می رود، نای، نال، نا.
۲. (موسیقی ) ساز بادی از ساقۀ گیاه نی یا چوب باریک و توخالی با چهار تا شش سوراخ در یک سمت و یک یک سوراخ در سمت دیگر.
۳. لولۀ باریک پلاستیکی یا شیشه ای برای نوشیدن مایعات.
۱. حرف نفی، نه، نا.
۲. (شبه جمله ) نیست، نبود.

گویش مازنی

/ni/ نی چوپانی استرآبادی که در شکل و ساختمان این ساز و نوع نواختن، به نی ترکمنی شباهت دارد &

واژه نامه بختیاریکا

نیست
شَلَلی

دانشنامه عمومی

نی (گیاه). نی ( نام علمی: Phragmites australis ) یکی از گیاهان چندساله از تیرهٔ گندمیان است. این یک علف تالاب است که می تواند تا ۶ متر بلند شود و در سراسر جهان پراکندگی دارد. [ ۱]
عکس نی (گیاه)عکس نی (گیاه)عکس نی (گیاه)عکس نی (گیاه)عکس نی (گیاه)عکس نی (گیاه)

نی (مریوان). نی ( مریوان ) ، روستایی از توابع بخش مرکزی شهرستان مریوان در استان کردستان ایران است.
کوچر بیرکار ریاضی دان برنده مدال فیلدز زاده این روستا است. [ ۱]
این روستا در دهستان زریوار قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۲٬۴۳۷ نفر ( ۵۲۷خانوار ) بوده است.
عکس نی (مریوان)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

نی (ساز). نِی (ساز)
نِی
(یا: نای) از سازهای بادی بدون زبانه. در همۀ تمدن های کهن، با اندازه های مختلف و شکل های گوناگون وجود دارد. در قرن ۱۳م رواج داشت. نی ساز مادر است و بسیاری از سازهای بادی زیرمجموعۀ آن اند. تقریباً در میان همۀ فرهنگ ها و اقوام نواحی گوناگون ایران رایج است و با نام هایی چون، لَلِه، لَلِه وا، لُلِه، لُوله، لبک، دمکش، شمشال، نََل و زَل معروف است. جنس اصلی این ساز قسمتی از گیاه نی (نی خام) است که هفت بند یا گره، در فواصل لازم، داشته باشد؛ اما از مواد دیگری چون لوله های برنجی، فولادی، آلومینیومی و پلاستیکی نیز ساخته می شود. نی های رایج در نواحی گوناگون ایران معمولا چهار سوراخ صوتی در جلو و یک سوراخ در پشت دارند؛ اما نی های برخی از مناطق، برای گسترش امکانات صوتی، پنج سوراخ در جلو دارد؛ ازجمله نی به کار رفته در موسیقی کلاسیک ایران (ردیف دستگاهی). در مناطق روستایی و عشایری این ساز معمولاً با لب نواخته می شود، اما در موسیقی ترکمنی و موسیقی کردی شمال خراسان نی، مانند شیوۀ رایج در موسیقی دستگاهی ایران، با دندان نواخته می شود. نواختن نی با دندان احتمالاً شیوه ای نو است. در موسیقی روستایی و عشایری ایران، نی ساز شبان ها و ساربان هاست. در برخی مناطق، در مجالس عروسی و شادمانی یا در محافل اُنس و گاه در موسیقی مذهبی نیز نواخته می شود. در موسیقی نواحی ایران، نی یا به تنهایی یا با همراهی آواز نواخته می شود؛ اما در اجرای برخی قطعات، ممکن است از دایره و ندرتاً تنبک و در برخی نواحی از دیگر سازهای کوبه ای بومی به همراه نی استفاده شود. نی، در موسیقی کلاسیک ایران، به تنهایی یا برحسب نیاز همراه با تنبک یا در قالب گروه های متشکل از سازهای ایرانی نواخته می شود.

نی (گیاه شناسی). نِی (گیاه شناسی)(cane)
نِی
نِی
گیاهان گوناگونی با ساقه های ماشوره ای، از جمله نیشکر، بامبو، و به خصوص گروهی از گیاهان از جنس Calamus، و جنس های وابسته به آن. ساقۀ بلند و باریک این گیاهان را پس از خشک شدن برای تهیه عصا، سبد، و مبلمان به کار می برند.

جدول کلمات

نا

مترادف ها

tube (اسم)
مجرا، نای، نی، لوله، دودکش، ناودان، لامپ، تونل، لوله خمیر ریش و غیره

cane (اسم)
عصا، چوب دستی، نای، نی، نیشکر

straw (اسم)
خس، نی، بوریا، پیزر، کاه، پوشال، حصیر، پوشال بسته بندی

pipe (اسم)
نای، نی، لوله، پیپ، چپق، نی زنی، لوله حمل مواد نفتی، ساقه توخالی گیاه

fistula (اسم)
نای، نی، پنجه، ناسور

bulrush (اسم)
نی، بوریا، جگن، پیزر

reed (اسم)
نی، قصب، الت موسیقی بادی، نی شنی

junk (اسم)
نی، جگن، اشغال، جنس اوراق و شکسته، قایق ته پهن چینی

fife (اسم)
نی، نی لبک، فلوت

sprit (اسم)
نی، جوانه یا شاخه کوچک، گیاه بوریا مانند، نقطه یا خال تیره رنگ

فارسی به عربی

انبوب , زبالة , قشة , قصب , قصبة , نای

پیشنهاد کاربران

به زبان سنگسری
لِ لِه leleh
بررسیِ واژگانِ " نِژاد، نِژاده، نیاگ، نیاک" و کاربردِ پیشوندِ " نِ/نی" در آنها:
همانگونه که می دانیم، واژه یِ " نِژاد" به چمِ " اصل، دودمان " و واژه یِ " نِژاده" به چمِ " اصیل" است.
واژه یِ " نِژاد" از پیشوندِ " نِ" و واژه یِ " ژاد" ساخته شده است که " ژاد" از برایِ دگرگونیِ آواییِ " ژ/ز" همان " زاد " است که بُنِ گذشته یِ کارواژه یِ " زادَن" می باشد؛ پس " ژادَن" ریختِ دیگرِ " زادَن" می باشد و ریختِ دیگرِ واژه یِ " نِژاده" ، نِزاده" می باشد که به روشنی "نِ. زاده" صفت مفعولی است، از انجایی که "زاده " صفت مفعولیِ " زادَن" می باشد. ( آنچنان که پیدا است، واژه یِ "ذات" به روشنی برآمده از واژه یِ پارسیِ میانه یِ " زات" و واژه یِ اوستاییِ " زاتَ" است، پس این واژه را باید با آوایِ " ز" به جایِ "ذ" بکار ببریم. )
...
[مشاهده متن کامل]

نکته 1: پیشوندِ " نِ" در زبانِ پارسیِ کُنونی برآمده از پیشوندِ " نی" در زبانِ پارسیِ میانه است که در زیرواژه یِ " نی" از همین تارنما به آن پرداخته ام و در اینجا عملگری برایِ نشان دادنِ " پایین، به پایین، بُن، اصل و ریشه" است؛ ما در واژه یِ " نیاگ" از زبانِ پارسیِ میانه به چمِ "جد، تبار " که در زبانِ پارسیِ کُنونی به ریختِ "نیا، نیاک" آمده است، همین پیشوند را داریم. ( کوشش کنید که واژه یِ " نیاگ، نیاک" را به جایِ " نیا" بکار ببرید، تا افزون بر ارج نهادن به گذشتگان، بتوان از آن کارواژه ساخت. )
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
پرسش 1: تکواژهایِ " نیاگ/نیاک" چه هستند؟
پیشوندِ " نی" به همراهِ پسوندِ " آگ/آک"
پرسش 2: مگر پسوندِ " آگ/آک" با پیشوند هم می آید؟
آری، برای نمونه ما واژگانی همچون " هماگ و. . . " را در زبانِ پارسیِ میانه داریم. تازه، پسوندِ " آگ" در زبانِ پارسیِ میانه با " اَفواژه ( =حرفِ اضافه ) " نیز می آید؛ برای نمونه در کارواژه یِ " اَباگینیتن".
پرسش 3: مگر پیشوندِ "نی" به ریختِ " نِ" در پارسیِ کُنونی در نمی آید؟ پس چرا در واژه یِ " نیا، نیاک، نیاکان، نیاگ" همان پیشوندِ "نی" برجای مانده است؟
از آنجایی که در این واژگان پس از پیشوندِ " نی" ، آوایِ " الف" نِشسته است، این پیشوند به ریختِ " نِ" در نَیامده است.
پیشنهاد 1:
" نیاگ/نیاک" را می توان به جایِ واژه یِ بیگانه یِ " ancestor " بکار برد؛ بویژه در زمینه منطق و ریاضی جاهایی که سخن از " successor /ancestor" به میان می آید.
پیشنهاد 2:
ما می توانیم، چنانکه من در زیرواژه یِ "رواج" آورده ام، از واژه یِ " نیاگ/نیاک" کارواژه بسازیم؛ برای نمونه: " نیاگاندن/نیاگیدن" ( بسنجید با کارواژه هایِ بیگانه یِ " descend " و واژگانی از این دست ) .
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
نکته 2 : پیشوندِ " نی" در واژگانِ " نیاگ، نیاک" و پیشوندِ " نِ" در واژگانِ " نِژاد، نِژاده " در نگاهِ نخست عملگری برایِ نشان دادنِ " پُشت و پُشته" هستند ولی چنانکه از نمودارِ درختیِ زیر نیز می توان دریافت، پیشوندِ " نِ/نی" همان عملگرِ " پایین، زیر، به پایین" است:

نینی
چون نی وسیله ای است که با آن نوشیدنی ها را می مَکند می توان به جای نی از واژه مَکاک استفاده کرد
( مَک آک=مکاک )
نی=نه
نی=نای، مزمار، قصب، غرو، کلک، خامه ، یراع
پیشوندِ " نِ" در زبانِ پارسی:
پیشوندِ " نِ" در زبانِ پارسیِ کُنونی برآمده از پیشوندِ " نی" در زبانهایِ اوستاییِ کهن، اوستاییِ جوان، پارسی میانه و پهلوی بوده است.
کاربردهایِ پیشوندِ "نی" در زبانهایِ باستانیِ ایرانی:
...
[مشاهده متن کامل]

1 - بنابر نبیگِ " فرهنگِ واژه هایِ اوستا":
پیشوندِ " نی" به چمارهایِ " پایین، سویِ پایین، درون، سویِ پشت، کوچک، خُرد، پست، کمتر از بهایِ ارزنده" بوده و دازانه ای ( =عملگری ) برایِ ناپایا ( =منفی ) کردنِ واژه ها نیز بوده است.
2 - بنابر نبیگِ " فرهنگِ سَنسکریت - فارسی":
پیشوندِ " نی" به چمارهایِ
" پایین، پسین، در، تو، توی، در محدوده، درداخل، درون، زیر، درپایین، برکنار از، مصون از، معاف از، عاری از، خارج از، در میان" بوده است که به روشنی چمارهایِ "برکنار از، مصون از، معاف از، عاری از، خارج از" همان ویژگیِ ناپایا ( =منفی ) کردنِ واژه هاست. همچنین پیشوندِ " نی" در زبانِ سانسکریت دازانه ای ( =عملگری ) برای نشان دادنِ " پست، بی ارزش" نیز بوده است؛ بمانندِ ni - kr به چمِ " تحقیر کردن، کوچک کردن، سرافکنده کردن".
3 - بنابر نبیگِ " فرهنگنامه زبانِ ایرانیِ کهن" نوشته یِ کریستین بارتولومه:
" نی" نشاندهنده یِ " پایین، به پایین، زیر، درون، داخل، درتویِ، بی ارزش، پَست" بوده است.
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
4 - برآیند و چکیده یِ چمارها:
چهار چمارِ برجسته از پیشوندِ " نی" چنین بوده اند:
4. 1 - پایین، زیر، به پایین، به سمتِ پایین
بمانندِ واژگانِ " نِشستَن، نِشیب ، نِهُفتَن، نِهشتَن، نِشستَن و. . .
پیشوندِ " نی" در این چمار با پیشوندهایِ آلمانیِ " nieder، hinunter " کارکردِ یکسانی دارد. خودِ پیشوندِ" nieder" در آلمانی با پیشوندِ " نی " همریشه هست. برای نمونه برابرِ پارسیِ واژه یِ "nieder. legen "در زبانِ آلمانی، " نِهِشتَن ( نِ. هِشتَن ) " می شود.
4. 2 - در، درون، تویِ، درتویِ، داخل، به تویِ
پیشوندِ " نی" در این چمار با پیشوندِ " hinein" در زبانِ آلمانی کارکردِ همسانی دارد.
4. 3 - پست، کوچک، خُرد، بی ارزش، کم ارزش، کمتر از بهایِ ارزنده
4. 4 - پیشوندِ ناپایاساز یا منفی ساز
پیشوندِ " نی" در این چمار همان کارکردِ " نَ" در پارسیِ کُنونی را دارد.
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
5 - دیدگاهِ شخصی:
افزون برهمه یِ آنچه گفته شد؛
5. 1 - پیشوندِ " نِ/نی" می تواند دازانه ای ( =عملگری ) برایِ نشان دادنِ "بَر/رویِ/برروی/به رویِ" نیز باشد:
نِوشتن:ما همواره بر "رویِ" چیزی می نویسیم.
نِگاشتن: ما همواره "رویِ" چیزی می نگاریم.
نقش/نقشه: "رویِ" سطحی نقش زدن ( به زیرواژه یِ نقش یا نقشه مراجعه کنید )
نِشان/نِشستن/نِشاندن: "روی" سطحی نشستن/نشاندن
نِهشتن/نِهادن= "روی" چیزی یا جایی قرار دادن
برایِ نمونه کریستین بارتولومه ریشه یِ واژه یِ "نوشتن" را برابرِ " nieder. schreiben" و " auf. schreiben" در آلمانی قرار داد که "auf" در زبانِ آلمانی پیشوندی برایِ نشان دادنِ " بر، برروی" می باشد.
5. 2 - " نِ/نی" می تواند پیشوندِ " تصویرسازی" باشد:
بمانندِ " نگاشتن، نمودن ( نماییدن ) ، نوشتن و. . . "
و. . . .

بررسیِ واژگانِ " نَی، نیتَن، نیدَن، آنیدن، نَیِش" در زبانِ پارسی:
پیش از هر چیز باید گفت که " نیتَن : nitan" یا " نیدَن :nidan" در زبانِ پارسیِ میانه - پهلوی به چمِ "هدایت کردن، سوق دادن، راهنمایی کردن" بوده و بُن کنونیِ آن، " نَی: nay" بوده است.
...
[مشاهده متن کامل]

کارواژه یِ " نیتَن/نیدَن" در پارسیِ میانه - پهلوی با پیشوندِ " آ " نیز آمده است یعنی " آنیدَن".
" آ " در کارواژه یِ " آنیدَن" همان نقشِ پیشوندی در واژگانِ " آشُفتَن، آشنا، آزُردَن، آرامیدن، آسودن، آگاهیدن، آهنجیدن و. . . " را دارد ( به پانوشتِ " آ " یا پانوشتِ " پیشوندهایِ کارواژه" در همین تارنما وابِنگرید. )
" آنیدَن" در زبانِ پارسیِ میانه - پهلوی به چمِ "هدایت کردن، رهنمودن، سوق دادن، رساندن" بوده و بُنِ کُنونیِ آن " آنَی " بوده است ( تکواژها: " آ - نَی" ) .
ولی پرسشی که به میان می آید، این است که واژه یِ " نَی " از کجا آمده است؟
پاسخ:
" نَی " کارواژه ای بوده است که در زبانهایِ پارسیِ باستان، اوستاییِ کهن و جوان بکار می رفته است و بنابر نبیگِ "فرهنگنامه یِ زبانِ ایرانیِ باستان" به چمهایِ زیر بوده است:
1. 1 - ( کسی را ) هدایت کردن، رهنمودن، راهبری کردن، سوق دادن
2. 1 - هدایت و راهنمایی کردن به - ، بردن به - ، آوردن به - ، رساندن به - ،
3. 1 - هدایت کردنِ کسی ( یاچیزی ) به سمتی که از کسی یا چیزِ دیگری دور شود، دور کردن.
کارواژه یِ "نیتَن/نیدَن" در زبانِ پارسیِ میانه - پهلوی با همین کارواژه یِ " نَی" همریشه است.
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
پیشنهاد1:
در زبانِ اوستایی واژه یِ " نَی " با پیشوندهایی همراه بوده است. در زبانِ پارسیِ کُنونی نیز می توان کارواژه یِ " نیدَن" را با پیشوندهایی همراه ساخت و نوکارواژگانی را پدید آورد؛ چنانکه در پارسیِ میانه کارواژه یِ " آنیدَن" بکارگرفته می شد. برای نمونه: پیشوندهایِ " وی/گُ ، وا ، اَندَر ، بَر و . . . "
پیشنهاد2:
با بکارگیریِ واژگانِ " نیدَن/آنیدَن" می توان به آسانی واژگانی همچون " نَیِش:nayesh / آنَیِش"، " نیدمان/آنیدمان"، " نَیِه:nayeh/آنَیِه" و. . . را بدست آورد. برایِ نمونه:
نَیِش یا آنَیِش به جایِ واژه یِ آلمانیِ Leitung به چمِ "هدایت، راهبری، مدیریت".
پیشنهاد3:
بنابر پیشنهادهایِ 1 ، 2 و پانوشتِ اینجانب در زیرواژه یِ " وا"، می توان به جایِ واژه یِ آلمانیِ " ableiten" به چمِ " مشتق گرفتن، استخراج کردن" واژه یِ " وانیدن" و به جایِ " ableitung" به چمِ " مشتق، استخراج" واژه یِ " وانَیِش : vanayesh" را بکاربرد.
پیشنهاد4:
رویهمرفته کارواژه هایِ " نیدَن/آنیدَن" برابر با کارواژه هایِ " leiten ، fuehren" در زبانِ آلمانی و واژگانی همچون " conduct، lead " در زبانهای اروپایی است. به جایِ " duce" ( در introduce ) نیز می توان از همین کارواژه هایِ " نیدَن/آنیدَن" بهره گرفت.
پیشنهاد5:
بنابر پیشنهاد 4 می توان "منتهی شدن به، منجر شدن به" را برابر با " آنیده شدن به/آنیدن به" دانست، چنانکه در زبانِ آلمانی نیز " منتهی/منجر شدن به" برابر با " fuehren zu " است. برای نمونه
" فلان چیز به بهمان چیز "منتهی می شود"". = "فلان چیز به بهمان چیز " آنیده می شود"" یا " فلان چیز به بهمان چیز " می آنَیَد"".
نکته 1:
چنانچه کارواژه هایِ " نیدَن/ آنیدَن" در زبانِ پارسی بازیابی شوند، نباید مصدرهایِ ساختگی همچون " برآنیدن ( برآن شدن ) ، ازآنیدن، ازآنِش ( تعلق ) " بکارگرفته شوند؛چراکه ما در اینجا یک " آنیدَن" داریم که یکی برآمده از " آن" است و دیگری " آنَی".
پس ما از بکارگیریِ مصدرهایِ ساختگیِ " برآنیدن، ازآنیدن" به گونه ای که برآمده از " آن" باشد، می پرهیزیم.
دیدگاه1:
واژگانِ " نای " و " نِی" در زبانِ پارسی با کارواژه یِ " نیدَن" در زبانِ پارسیِ میانه - پهلوی و " نَی " در اوستایی - پارسیِ باستان همریشه هستند؛ چنانکه در زبانهایِ اروپایی " duct ( مجرا، لوله ) و conduct" با یکدیگر همریشه هستند.
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
پَسگشتها ( references ) :
1 - بخشهایِ 1042 و 1043 از نبیگِ "فرهنگنامه یِ زبانِ ایرانیِ باستان" نوشته یِ " کریستین بارتولومه"
2 - رویبرگِ 828 از نبیگِ " فرهنگِ واژه هایِ اوستا"
3 - رویبرگهایِ 10 و 59 از نبیگِ " فرهنگنامه یِ کوچک پهلوی"
4 - تارنمایِ ویکیپدیایِ "فعل در زبان پارسی میانه"

نینینینی
نی، استعاره از مولانا
نماد انسان کامل و آگاه و آشنا
تاریخ قم گوید دینجان ده انیان است ودراین دیه از فرزندان عجم قومی بودند که به شجاعت منسوب بودند پس نی بزبان عجم شجاع باشد و دیه یعنی قریه پس ده انیان یعنی ده شجاعان
-
انوشیروان هامرز را گفت ترا به جنگ هانی میفرستم که هامرز به پارسی برخیز است و نی بنشین
نی ( ney ) به معنی آلت موسیقی است.
نی ( ni ) به معنی نیست می باشد.
نی: در معنی نه
نی: دکتر کزازی در مورد واژه ی " نی" می نویسد : ( ( نی در پهلوی نِه nē، ریختی است کهن تر از" نَه". این واژه با no در انگلیسی و اسپانیایی و ne در فرانسوی nein در آلمانی سنجیدنی است به گمان این واژه در شاهنامه در ریخت نَی nay به کار برده می شده است ) ) .
...
[مشاهده متن کامل]

( ( � یکی اندر آید؛ دیگر بگذرد؛
گذر نی؛ که چرخش همی بسپَرد ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، ۱۳۸۵، ص ۴۲۱. )

نی ، اسم روستا ، در سه کیلومتری شهر مریوان، کردستان، با جمعیت بیش از سه هزار نفر ، دارای مردمانی با فرهنگ ، پرفسور کوچر بیر کار دارای مدال فیلدز ریاضی، اهل روستای نی می باشد. مشرف به دریاچه زیبای زریبار ، در پای کوه میراجی، داری پتانسیل گردشگری و توریستی. . . . .
نِی به ترکی: " قَمیش "
در زبان بختیاری به اسم زیبا
در زبان لری بختیاری به معنی
؛؛؛نیست

نی و چین


中国国际广播电台
نی ساز بادی است که در چین بطور گسترده متداول است و از بامبوی طبیعی تهیه میشود و لذا به چینی "جو دی " موسوم است .
نی ساز بادی از ساقه نی یا چوب باریک و توخالی باپنج سوراخ در یک سمت ( جلو ) و یک سوراخ بادی در سمت دیگر ( عقب ) بدنه آن برای قرار دادن انگشتان و تنظیم صدا و شکاف باریکی در یک سر آن که در دهان معمولا میان دندان ها قرار می گیرد و سوراخی در انتهای دیگر .
...
[مشاهده متن کامل]

نی این ساز ساده و کوتاه هفت هزار سال قدمت دارد . حدود 4500سال قبیل ماده ای برای ساخت "نی "بجای استخوان به بامبو بدل گردید . درپایان قرن یکم قبیل از میلاد در زمان امپراتور "هان او " نی در ارکستر با سازهای بادی جایگاه قابل ملاحظه ای در اشغال داشت .
از قرن هفتم "نی " مورد اصلاح قرار گرفت و با افزایش سوراخهای آن قابلیت هنری بمراتب فزونی گرفته و فنون هنری نوازندگی ان نیز به سطح بالا رسید و در قرن 10 "نی " ساز اصلی همراه قرائت اشعارشد ضمنا در ارکستر و اپراهای مردمی "نی " نیز ازسازهای حتمی و ضروری است با نی میتوان ملودی بسیار بلندنواخت و یک محیط پهناور و بیکران را ترسیم کرد .
موسیقی شادمان و یا تصنیف ملایم و زیبا با آن نواخته می شود . بعلاوه با نی همچنین می توان انواع صداهامثلا صدای مرغان و پرندگان را تقلید کرد . درحال حاضر "نی " در چین تنوع زیادی دارد مانند "نی چیو " ، "نی "برای نشانه معیار آهنگ ، "نی یو پین " ، نی با هفت سوراخ و نی با 11سوراخ . بعلاوه دو فرقه جنوبی و شمالی به سبک نوازندگی کاملا متفاوت "نی " در چین هم موجود است .
نوازند گان "نی " از فرقه جنوبی سبک لطیف و مهذب دارند و بطور عمده از"نیچیو" که بدنه آن نسبتا بلند و کلفت و کیفیت صوت آن کلفت و ملایم ، صاف و شیرین ، طنین دار است ، استفاده می کنند .
این فرقه بطور عمده در نواحی جنوب رود یانتسه فعالیت می کند. نی نوازان فرقه شما لی بطور عمده از" نی بان" استفاده میکنند .
اینگونه نی با بدنه نسبتا کوتاه و باریک میتواند صوت بلند و روشن و صاف یجاد کند که عمدتا در نواحی شمالی چین متداول است .
آهنگ :”سفر در گو سو "

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)

بپرس