نیازمند

/niyAzmand/

مترادف نیازمند: تهی دست، حاجتمند، درویش، عایل، گدا، محتاج، مستمند، مسکین، مفتقر

متضاد نیازمند: بی نیاز، غنی

معنی انگلیسی:
necessitous, needful, needy, poor

لغت نامه دهخدا

نیازمند. [ م َ ] ( ص مرکب ) محتاج. حاجتمند. ( ناظم الاطباء ). نیازومند :
هر آنکه دشمن تو باشد و مخالف تو
نیازمند شراب و نیازمند طعام.
فرخی.
این قوم را هیچ خوش می نیاید که ما مردی را برکشیم تا همیشه نیازمند ایشان باشیم. ( تاریخ بیهقی ص 412 ).
هستم یگانه عاصی و عاصی چو من بسی است
جمله نیازمند به فضل تو سال و ماه.
سوزنی.
سیراب کن بهار خندان
فریادرس نیازمندان.
نظامی.
آن کوست نیازمند سودی
گر من بدمی چه چاره بودی.
نظامی.
هرکه بر خود در سؤال گشاد
تا بمیرد نیازمند بود.
سعدی.
تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد
وجود نازکت آزرده گزند مباد.
حافظ.
|| مستحق :
ما کز تو چنین سپر فکندیم
گر عفو کنی نیازمندیم.
نظامی.
|| بی نوا. ( ناظم الاطباء ). فقیر. تنگدست. مسکین. معدم :
تو مهتری و نیازمندی
نشنود کسی مهی بدینسان.
ناصرخسرو.
با فلک دی نیازمندی گفت
چون منت گر نیازمند کنند.
انوری.
|| نیازگر. ملتجی : به تقلید اسلاف در آن معابد نیازمند شده. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 414 ).

فرهنگ فارسی

حاجت، محتاج بودن بچیزی، تهیدستی، نیازمندی
( صفت ) حاجتمند محتاج : (( هرکه بر خود در سوال گشاد تا بمیرد نیازمند بود . ) ) ( گلستان . چا. فروغی . بخ . ۱۱۳ )
محتاج ٠ حاجتمند ٠ نیاز ومند ٠ یا مستحق ٠ یا بی نوا ٠ یا نیازگر ٠

فرهنگ معین

(مَ ) (ص . ) محتاج ، حاجتمند.

فرهنگ عمید

۱. محتاج، حاجتمند.
۲. تهیدست.
۳. [قدیمی، مجاز] سالک.

واژه نامه بختیاریکا

امداد کن

دانشنامه عمومی

نیازمند (جوجه). یک جانور نیازمند ( به انگلیسی: nidicolous ) ؛ از واژۀ لاتین nidus به معنی "لانه" و - colus "ساکن" ) جانوری است که به دلیل نیاز به غذا، محافظت و یادگیری مهارت های زنده ماندن به والدین بستگی دارد و در زادگاه خود برای یک مدت طولانی باقی می ماند. آنها برعکس گونه های بی نیاز هستند که والدین خود را زودتر ترک می کنند و به طور مستقل زنده می مانند.
دو اصطلاح دیگر نیز توسط دانشمندان برای پدیده های رشدی مرتبط استفاده می شود: دیررس ( نسبتاً در بدو تولد یا جوجه آوری رشد نکرده، درمانده، کور، بدون پر یا مو، و توانای مراقبت از خود را ندارند ) وزودرس ( نسبتاً در بدو تولد یا جوجه آوری رشد کرده اند، توانایی دفاع از خود را دارند ) . [ ۱] اگرچه همپوشانی زیادی بین گونه های دیررس و نیازمند وجود دارد، اما این اصطلاحات یکسان نیستند. همه جانوران دیررس بنا به ضرورت نیازمند هستند، اما یک جانور ممکن است حتی اگر زودرس باشد و در صورت نیاز کاملاً قادر به ترک آن باشد، نیازمند باشد. نمونه هایی از گونه های زودرس اما نیازمند شامل بسیاری از کاکایی ها و پرستودریایی ها هستند. [ ۲]
نمونه هایی از گونه های نیازمند نیز شامل پستانداران و بسیاری از گونه های پرندگان است. بیشتر جانوران نیازمند دیررس هستند. در طول طول عمر، مغز یک جانور نیازمند 8 تا 10 برابر اندازه اولیه خود بزرگ می شود، در حالی که در جانوران بی نیاز از 1. 5 تا 2. 5 برابر بزرگ می شود. [ ۳] [ ۴]
عکس نیازمند (جوجه)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

جدول کلمات

مسکین

مترادف ها

destitute (صفت)
عاری، خالی، بی چاره، نیازمند، لات و لوت

needy (صفت)
محتاج، فقیر، نیازمند، مستمند

needful (صفت)
ضروری، نیازمند، نا گزیر، لازم، بایا، مایحتاج

فارسی به عربی

ضروری , محتاج

پیشنهاد کاربران

In need
صاحب نیاز. [ ح ِ ] ( ص مرکب ) نیازمند :
سکندر به آن خلق صاحب نیاز
ببخشید و بخشودشان برگ و ساز.
نظامی.
in need of
لازمه
کسی که به کمک نیاز دارند
In want
فقیر
تهی دست
حاجتمند
کسی که به چیزی نیاز دارد
تهی دست بودن

حاجتمند

بپرس