نیروی گرانش

دانشنامه عمومی

نیروی گرانش ( به انگلیسی: g - force ) اندازه گیری شتاب سقوط اجسام بر اثر وزن است و نام بردن این موضوع به عنوان نیرو درست نیست. "g" ( با حروف کوچک ) یک شتاب است و با یک شتاب سنج اندازه گیری می شود. از آنجایی که چنین نیرویی به عنوان وزن درک شده است، هر نیروی گرانشی به عنوان "وزن هر واحد جرم" ( مترادف آن وزن مخصوص ) توصیف می شود. شتاب گرانش به عنوان نیروی چندگانه شبه وزن برای هر واحد جرم جسم عمل می کند، و دلیل شتاب اجسام در رابطه با سقوط آزاد می باشد.
این شتاب به وجود آمده . توسط یک جسم، با توجه به جمع برداری نیروهای غیر گرانشی، سبب حرکت آزادانه جسم می شود. شتابی که توسط نیروی جاذبه تولید نمی شود شتاب صحیح نامیده و تنها نیرویی است که در واحد نیروی گرانش اندازه گیری می شود. آنها باعث ایجاد تنش و کرنش در اجسام می شوند. به دلیل این کرنش ها ، نیروی گرانش بزرگ ، می تواند مخرب باشد.
اگر چه شتاب گرانش مضربی از ثابت جهانی گرانش است، ولی تنها جاذبه، آن را تولید نمی کند. شتاب گرانشی استاندارد در سطح زمین به طور غیر مستقیم نیروی گرانش را تولید می کند و به عنوان یک نتیجه از مقاومت در برابر نیروهای مکانیکی می باشد. یک نیروی گرانش، برای یک جسم نشسته بر روی سطح زمین، توسط نیروی مکانیکی در جهت رو به بالا از جانب زمین اعمال می شود و مانع از سقوط آزاد جسم می شود. نیروی به سمت بالا توسط زمین نشان می دهد که یک شیء چه در حالت ایستادن در سطح زمین و چه در زمانی که مسیر سقوط آزاد شیء را به سمت مرکز زمین دنبال کنید، شتابی برابر حالت سقوط آزاد دارد.
اشیایی که در یک مسیر حرکتی، در حال سقوط آزاد هستند، هیچ نیروی گرانشی را احساس نمی کنند. حالت «نیروی گرانش صفر» در داخل یک آسانسور در حالت سقوط آزاد به سمت مرکز زمین ( در خلأ ) یا در شرایط داخل یک فضا پیمای در مدار زمین وجود دارد. این موارد نمونه هایی از هماهنگی شتاب ( تغییر در سرعت ) بدون احساس وزن هستند. تجربه نیروی گرانش صفر ( zero - g ) ، مترادف با شرایط بی وزنی می باشد.
در صورت عدم وجود میدان های گرانشی، یا در جهت عمود به آنها، شتاب صحیح و هماهنگ یکسانند و هرگونه شتاب هماهنگ باید به وسیله شتاب مربوط به نیروی گرانش، تولید شود. یک مثال در این مورد یک موشک در خلأ می باشد که با یک تغییر سرعت ساده توسط موتور، نیروی گرانشی را روی موشک و مسافران ایجاد می کند.
عکس نیروی گرانش
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

پیشنهاد کاربران

قبل از بررسی تعریف نیروی گرانش نگاهی به ریشه و علت و عامل گرانش می اندازیم. ریشه گرانش در سقوط آزاد به علت سنگینی از ارتفاع به عمق میباشد. حال از خود می پرسیم که چه کسی و یا چه چیزی یک وزنه سنگین را بحرکت در میآورد که از قله به سمت دامنه بحرکت در آید. ریشه و علت گرانش در اختلاف پتانسیل سطح ارتفاع و قله و سطح دامنه و عمق نهفته است. همان طور که تغییر یک میدان الکتریکی در زمان باعث القاء میدان مغناطیسی در اطراف مرکز میدان الکتریکی میشود، به همان ترتیب تغییر میدان مغناطیسی در زمان باعث القاء میدان الکتریکی در اطراف مرکز مشترک دو میدان میشود. حال میتوانیم ارتفاع و دامنه و یا قله و عمق را در هندسه فضا - زمان کروی شکل چهار بعدی را بصورت دو میدان محدود کروی در نظر بگیریم. یکی از این میدان ها بر اثر تغییر در زمان در مرکز متراکم شده و به بلندی تبدیل شده باشد و میدان دیگر به در دامنه و محیط به کوتاهی تبدیل شده باشد. حال این صحنه را می نگریم که قله که در مرکز متراکم شده بود به همراه بلندی ارتفاع، بطور عمودی در سه بعد میدان به سمت پایه و عمق افت کند. این افت و تغییر بلندی در زمان باعث القاء بلندی در دامه میشود تااینکه قله سر جای خود در مرکز ارتفاع و بلندی خود را به دامنه بخشیده است و نقاط آنرا تا سطح محیط بلند نموده است و این عمل بطور متناوب با یک فرکانس یا بسامد معین تکرار میشود. در اینجا از خود می پرسیم که هندسه فضا - زمان این اصل خود کاری را از کجا دریافت میکند. در طبیعت در کنار مختصات معروف ریاضی فیزیک تحت نام مختصات مکان - زمان که دارای سه بعد مکانی به نام ایکس، ایگرگ، ضد ( یا زِد ) و یک بعد مکانی میباشد، یک مختصات واقعی و عینی وجود دارد که پنهان و نامرئی است و تاکنون از دید شریف پژوهشگران طبیعت شناس و دانشمندان علوم ریاضی فیزیک مخفی و پنهان باقی مانده است. این دستگاه مختصات همزاد طبیعی آن دستگاه مادی ریاضی فیزیک است که همه در رشته ریاضی فیزیک در دوران دبیرستان و دانشگاه با آن آشنا شده ایم. اما چون دبیران و اساتید شریف و ارجمند خود از وجود همزاد آن خبردار نبوده اند، لذا نتوانسته اند آنرا به ما بیآموزند، به مصداق معروف اینکه آموزش گر خود باید باندازه کافی آموزش دیده باشد. اما دبیران و اساتید محترم در این امر مرتکب خطائی نشده اند، زیرا در دوران آموزش و پرورش آنان و دانش آموزان و دانشجویانشان، این دستگاه مختصات هنوز کشف نشده بود، گرچه در کتب دینی اشاره ای ضمنی به آن شده است و حتا خود اصطلاح اللهی دانان آنرا زیاد جدی نگرفته اند.
...
[مشاهده متن کامل]

آن اشاره ضمنی عبارت است از " بیزمانی و بیمکانی از صفات خداوند اند " و سلام و نامه تمام. اما در جائی دیگر به ازل و ابد اشاره نموده و آنها را هم مثل بیزمانی و بیمکانی از صفات خداوند دانسته، اما این بار یک دفعه به این فکر افتاده اند که زمان موجود در طبیعت جلوه آن دو پدیده آسمانی است. و تاکنون هم نتوانسته اند تعریف روشنی از این دو مفهوم را ارائه دهند. ازل را بی آغاز می پندارند بدون اینکه به پایان آن بیاندیشند و ابد را بی پایان میدانند و بدون اینکه آغاز آنرا بدانند. و شاید بر همین مصداق و روش نیمه تمام و نیمه کامل، دستگاه مختصات مکان - زمان فیزیکی موجود در طبیعت را جلوه دستگاه مختصات سماوی " بیمکانی - بیزمانی " دانسته و یا پنداشته و آنرا مورد بررسی جدی قرار نداده اند.
حکایت این است که هرگاه این دو دستگاه مختصات آسمانی و زمینی که هردو در طبیعت موجودند و یکی از آنها طبق محاسبات عینی و قابل رویئت است، دیگری از دیدگاه محاسبات و آزمایشات پنهان و غیر قابل رویئت، روی هم قرار گیرند، معجزه وار در چهارچوب خود به رقص و پایکوبی در میایند. زیرا طبق فلسفه منطق هگل واحد های هستی و نیستی تحت فعل شدن مثل یک نوسانگر دوقطبی ( وحدت ضدین و حرکت دیالکتیکی آها در روند تبدیل شدن به همدیگر )
در دو میدان بسته خود، جای خود را به همدیگر میدهند و یا به همدیگر تبدیل میشوند و این نوسان ایستا و پایدار بوده و از بیرون نیازی به نیروی محرک ندارد. اما چون از لحاظ ریاضی واحدهای بنیادی هستی و نیستی محض هگلی قابل تعیین نیستند، لذا محاسبه فرکانس و طول موج آن غیر قابل محاسبه می باشد. اما طوریکه میدانیم ماکس پلانک آلمانی واحد های بنیادی مکان و زمان را که نیوتون و لایبنیتز نتوانسته بودند در عصر خویش مقدار آنها را محاسبه و تعیین نمایند، طی محاسباتی خارالقعاده با استفاده از ثوابت سرعت نور و ثابت جاذبه نیوتونی و اثر کوانتوم ( ثابتی تحت نام خود وی )
مقدار عددی آنها را به پیشگاه علم ریاضی فیزیک ارائه داده است. اما در این محاسبات رازهایی نهفته است که تاکنون حتی در پیشگاه آگاهی خود وی و انشتاین و دیگر بنیانگذاران جوانتر مکانیک امواج و کوانتومی و دیگر اندیشمندان در این دو رشته پنهان و مخفی مانده است.
بطور مثال زمان پلانک را معکوس نمائیم. آنگاه به عدد ۱۰ بتوان ۴۳ بار در ثانیه می رسید که چیزی نیست غیر از فرکانس یک نوسان. حال دو ذره زمان و بیزمانی را روی هم تصور کنید که با این فرکانس تنیده درهم در نوسان در آیند. مثل دو قطب متضاد یک یک نوسانگر که خودرا در هم القاء نمایند. انرژی سر سام آوری که این نوسانگر تولید میکند از طریق معادله پلانک تحت فرمول بندی کلمه ای: انرژی فوتون برابر است با حاصل ضرب فرکانس در ثابت پلانک، قابل محاسبه میباشد، زیرا سرعت نور و اثر کوانتوم هر دو از پیش تعیین گردیده اند. در مورد دو ذره مکان و بیمکانی که روی هم قرار گیرند و در هم تنیده شوند، همین روش صادق است. این دو نوسانگر زمان - بیزمانی و مکان - بیمکانی هر گاه روی هم قرار گیرند و در هم تنیده شوند، یک چهار قطبی نوسانگر ایجاد می کنند که فرکانس آن در بالا به آن اشاره شد و طول موج آن برابر با طول پلانک و حجم آن برابر با حجم پلانک ( محاسبه حجمی که قطر آن داده شده باشد، در اینجا برابر با طول پلانک ) . این نوسانگر پر انرژی و پر فرکانس همان گراویتون های گم شده می باشند که تئوری سین ها و یا نظریه پردازان در فیزیک و نجوم و کیهان شناسی در بدر دنبال آنها و در شکار آنها هستند و تا زمانی که راز های بالا را کشف نکنند، نمی توانند به یک تئوری گرانشی کوانتومی واحد که بتواند همه چیز فیزیکی ( نه همه چیز را ) شرح دهد دست یابند. این گراویتون ها قهرمانان میدان مبارزه حماسی آفرینش و خلقت در صحنه و سناریوی ماقبل مه بانگ می باشند که حدود چند در صد از آنها بر اثر کنش و واکنش های پر انرژی به پلاسمای نوری ( تکینگی بسیار متراکم و داغ و سنگین اولیه ) تبدیل شده و قسمت عظیم آن بصورت انرژی و ماده تاریک باقی مانده است که با انرژی و جرم معمولی فقط اثر گرانشی داشته و در بقیه حالات خنثی عمل می کند.
خواننده گرامی میتواند اگر علاقه داشته باشد در همین سایت با جستجوگر گوگل به عنواوین زیر مراجعه نماید : گرانش کوانتایی، هفت عالم ، ازل یعنی چه ؟ ابد یعنی چه ؟ ، هفت عالم ، زندگی های بعد از مرگ ، ماده روح و روان و جان، قوه خیال و به سایت پارسی زبان تحت عنوان گرانش کوانتمی ، مراجعه نماید و نوین ترین جهان بینی را تجربه نماید.
یک دستگاه مختصات دیگر وجود دارد که بسیاری از شاعران و ادیبان و عارفان پارسی زبان در آثار خود به آن اشاره نموده و سعی و کوشش نموده اند که آنرا تعریف نمایند که متاسفانه نتوانسته اند تعریف و تصویر روشنی از آن ارائه دهند، گرچه خیلی به در ک آن نزدیک شده اند و درمورد آن ابیات بسیار زیبا و شگفت انگیزی سروده و نگاشته اند که هرکدام دارای ارزش منحصر بفرد خویش می باشند.
این دستگاه مختصات بطور مطلق، ساکن، ثابت، پایدار، استوار، جاودانه و فنا ناپذیر است. و من آنرا تنها جنبه خداوند میدانم که پیوستگی خود را حفظ کرده و جاودانه حفظ خواهد کرد که به کثرت نرسیده و نخواهد رسید. این مرجع پایدار دارای طول و عرض و ارتفاع و بعد زمانی نبوده و دارای مرکز هم نیست.
در پایان شاید خواننده عزیز ریشه گرانش و اختلاف سطوح پتانسیل بلندی و پایینی، قله و عمق، ارتفاع و دامنه را بیاد داشته باشد و سوال کند : اگر اختلاف سطح ریشه و علت گرانش است، چطور دو جرم که در یک سطح قرار دارند از خود اثر جاذبه یا گرانش بجای میگذارند ؟
پاسخ به جزئیات این پدیده وقت بیشتری نیاز دارد از وقتی که در دسترس است. در اینجا اشاره ای کوتاه به آن می نمایم. معمولا در محاسبه شدت نیروی گرانشی از طریق فرمول جاذبه نیوتون، فاصله بین دو مرکز جرم را یک مستقیم در نظر می گیرند، در صورتی که آن فاصله خط مستقیم نبوده بلکه یک قوس میباشد که راس انحنای قوس بلای نقطه تماس دو جرم و انتها های قوس از مرکز دو جرم گذشته و در اطراف مرکز زمین یک دایره را تشکیل می دهد. این قوس مرکز دو جرم را به سمت مرکز دایره فشار می دهد، اما از اینکه نمی تواند آنها را تا رسیدن مرکز بهم فشار دهد، لذا آنها را متناسب با نیروی فنری خویش اندکی به هم نزدیک مینماید که بصورت اثر گرانشی نمایان میشود. اگر یک ریاضی دان بتواند آن طول آن قوس را از طریق محاسبات قوس و رادیان و درجه و تانژانت و کتانژانت و سینوس و کسینوس محاسبه نماید؛ آنگاه میتوان از طریق فرمول جاذبه نیوتون همان نتیجه را حاصل کرد تا از طریق فرمول پیچیده جاذبه انشتین. حتی میتوان فرمول نیوتون را زمان دار نمود تا بصورت اثر گرانشی شبح وار از راه دور عمل نکند. برای این کار میتوان به جای فاصله به توان دو را حاصلضرب سرعت نور در زمان را نوشت و پس از آن سرعت نور بتوان دو را از مخرج جدا نمود و آنرا در ثابت جاذبه نیوتون ادغام نمود، هم عددی و هم واحدی.

نیروی گرانش ( به انگلیسی: g - force ) اندازه گیری شتاب سقوط اجسام بر اثر وزن است و نام بردن این موضوع به عنوان نیرو درست نیست. "g" ( با حروف کوچک ) یک شتاب است و با یک شتاب سنج اندازه گیری می شود.
از آنجایی که چنین نیرویی به عنوان وزن درک شده است، هر نیروی گرانشی به عنوان "وزن هر واحد جرم" ( مترادف آن وزن مخصوص ) توصیف می شود. شتاب گرانش به عنوان نیروی چندگانه شبه وزن برای هر واحد جرم جسم عمل می کند، و دلیل شتاب اجسام در رابطه با سقوط آزاد می باشد
...
[مشاهده متن کامل]

بپرس