نیم گز

لغت نامه دهخدا

نیم گز. [ گ َ ] ( اِ مرکب ) نیم گزی. چوبی یا آهنی به درازی نیم گزکه بدان جامه و غیر آن پیمایند. ( یادداشت مؤلف ).

فرهنگ فارسی

نیم گزی . چوبی یا آهنی به درازی نیم گز که بدان جامه و غیر آن پیمانید .

پیشنهاد کاربران

مَنْ تَقَرَّبَ اِلَیَّ شِبْراً تَقَرَّبْتُ اِلَیْهِ ذِراعاً1
هر کس یک وجب به من نزدیک شود من یک ذراع ( = دو وجب ) به او نزدیک می شوم.
این لطف مضاعفى است از سوى خداوند که هر که راه او را انتخاب کند خدا او را تأیید مى نماید.
...
[مشاهده متن کامل]

1ـ محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج 87، ص 190، روایت 5.
ذراع همان فاصله آرنج تا نوک انگشت وسطی است و اندازه تقریبی آن ۵۰ سانتی متر می شده و تقریبا به اندازه دو وجب است. ( به اندازه خط کش نیم متر فلزی بزازی که این متر به متر بزازی معروف میباشد چراکه این متر ابزار بسیار مهمی برای پارچه فروشان و بزازان هست و در ضمن به این میله ی فلزی پنجاه سانتیمتری نیم گَز هم می گویند که یک گز آن برابر یک متر می شود )
در باب ذراع و ذرع هم باید گفت که ذراع گویا همان فاصله آرنج تا نوک انگشت وسطی است اما ذرع گاهی همین معنی و گاهی در ریاضی برابر گز و حدود یک متر آمده است.

نیم گَز در گویش یزدی برابر با پنجاه سانتی متر است
میله ای فلزی به اندازه پنجاه سانتی متر که جهت متر کردن واندازه گیری پارچه از آن استفاده میگردد

بپرس