هاشمه

لغت نامه دهخدا

( هاشمة ) هاشمة. [ ش ِ م َ ] ( ع ص ) مؤنث هاشم. ( اقرب الموارد ).

هاشمة. [ ش ِ م َ ] ( ع اِ ) شجه و شکستگی در استخوان بی آنکه جدا گردد. ( ناظم الاطباء ) ( قطر المحیط ). شکستگی سر که استخوان شکند یا بشکند آن را بی جدائی یا بشکند آن را، پس خون روان گردد پس برآرند آن استخوان شکسته را و آشکار گردانند فراشه را. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). شکستگی سر که استخوان را بشکند. ( ذخیره خوارزمشاهی ). جراحتی که استخوان سر یا صورت را شکند.

فرهنگ فارسی

۱-(اسم ) مونث هاشم . ۲- شکستگی دراستخوان بی آنکه جدا گردد . ۳- سکستگی سرکه استخوان بشکند .

گویش مازنی

/haashemme/ بندچرمی کفل اسب

پیشنهاد کاربران

هاشمه جنایتی است که موجب شکستگی استخوان شود اگرچه جراحتی هم ایجاد نکند

بپرس