هشام

/hoSAm/

فرهنگ اسم ها

اسم: هشام (پسر) (عربی) (تلفظ: hešām) (فارسی: هِشام) (انگلیسی: hesham)
معنی: سخاوت، جوانمردی، جود و بخشش، جوانمرد
برچسب ها: اسم، اسم با ه، اسم پسر، اسم عربی

لغت نامه دهخدا

هشام. [ هَِ ] ( ع اِمص ) جود و بخشش و جوانمردی و سخاوت. ( ناظم الاطباء ). جود. ( اقرب الموارد ). جوانمرد . ( منتهی الارب ).

هشام. [ هَِ ] ( اِخ ) نام پانزده صحابی و سی محدث است. ( از منتهی الارب ).

هشام. [ هَِ ] ( اِخ ) ابن احمدبن هشام ، مکنی به ابوالولید و معروف به ابن وقشی. رجوع به ابن وقشی شود.

هشام. [ هَِ ] ( اِخ ) ابن حکم ، مکنی به ابومحمد، مولی بنی شیبان. کوفی بود، به بغداد نقل کرد، از اصحاب حضرت صادق ( ع ) بود. وی در شمار متکلمین شیعه و از کسانی است که در صناعت کلام حاذق و حاضرجواب بود. با یحیی بن خالد برمکی همنشین و همواره در مجالس کلام وی حاضر می بود. منزلش در کوی کرخ بغداد بود و پس از سقوط دولت برامکه درگذشت. او راست : کتاب الامامة، کتاب الدلالات علی حدوث الاشیاء، کتاب الرد علی الزنادقة، کتاب الرد علی هشام الجوالیقی ، کتاب الرد علی اصحاب الطبایع و بسیار کتب دیگر. ( نقل به اختصار از ابن الندیم ). و نیز این کتب : القدر، المعتزلة، الرد من قال بالامامة. وفات وی در حدود سال 190 هَ. ق. اتفاق افتاد. ( از اعلام زرکلی ).

هشام. [ هَِ ] ( اِخ ) ابن حکم بن عبدالرحمان الناصر، مکنی به ابوالولید، المؤید الاموی. از خلفای دولت اموی اندلس و متولد قرطبه. درگذشت وی در سال 403 هَ. ق. بود. ( نقل به اختصار از اعلام زرکلی ).

هشام. [ هَِ ] ( اِخ ) ابن عاص بن وائل بن هاشم. صحابی ، برادر عمروعاص است. وی در مکه اسلام آورد و در هجرت دوم رسول ( ص ) با وی به حبشه مهاجرت کرد و سپس به مکه آمد و تا پایان وقعه خندق در آنجا بود. وی مردی صالح و شجاع بود و به سال 13 هجری به قتل رسید. ( از اعلام زرکلی به اختصار ).

هشام. [ هَِ ] ( اِخ ) ابن عبدالرحمان الداخل بن معاویةبن هاشم بن عبدالملک بن مروان ، مکنی به ابوالولید. دومین پادشاه دولت اموی اندلس و متولد قرطبه بود. وی در سال 172 هَ. ق. پس از درگذشت پدرش به امارت رسید. سیاستی نیک داشت و بسیار دوراندیش و شجاع و بر دشمنان سخت گیر بود وبازرسانی برای تحقیق در وضع فرمانداران به نقاط مختلف میفرستاد. تولد او در سال 139 و وفاتش به سال 180هَ. ق. اتفاق افتاد. ( از اعلام زرکلی به اختصار ).

هشام. [ هَِ ] ( اِخ ) ابن عبدالملک بن مروان. از پادشاهان دولت اموی شام بود. در دمشق تولد یافت و پس از درگذشت برادرش یزیدبن عبدالملک به سال 105 هَ. ق. به خلافت رسید. در سال 120 هَ. ق. زیدبن علی بن حسین بر او خروج کرد و چهارهزار تن از اهل کوفه با وی بودند. از حوادث دوران حکومت او جنگ با خاقان ترکستان است که به فتح قسمتی از آن بلاد و قتل خاقان پایان یافت. درگذشت او به سال 125 هَ. ق. اتفاق افتاد. ( از اعلام زرکلی به اختصار ) : بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

نام سه تن از خلفای اموی اندلس در قرطبه ۱ - هشام اول . وی در ( ۱۷۲ ه. مطابق ۷۸۸ م . ) حکومت یافتن . ۲ - هشام ثانی ملقب به الموید ( ۳۶۶ ه.ق . و ۹۷۶ م . ) ۳ - هشام ثالث المعتمد ( ۴۲۲ - ۴۱۸ ه.ق . ) .
جود، بخشش، سخاوت، جوانمردی، جوانمرد
جوانمرد

فرهنگ معین

(هِ ) [ ع . ] (اِ مص . ) بخشش ، جوانمردی .

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] هشام (ابهام زدایی). هشام ممکن است اسم برای اشخاص ذیل باشد: • ابومحمد هشام بن حکم، از اصحاب امام صادق و امام کاظم (علیهم السلام)• هشام بن حکم بن عبدالرحمان، از امیران اموی اندلس• هشام بن عبدالملک، دهمین خلیفۀ اموی و هفتمین خلیفۀ مروانی (خلافت: ۱۰۵-۱۲۵)• هشام بن عمرو تغلبی، دولتمرد عرب در اواخر دورۀ اموی و عهد منصور عباسی• هشام جعیط، متفکر و مورخ تونسی
...

پیشنهاد کاربران

بپرس