هفت شهر عشق

لغت نامه دهخدا

هفت شهر عشق. [ هََ ش َ رِ ع ِ ] ( ترکیب اضافی ،اِ مرکب ) منازل سلوک. مراحل کمال صوفی :
هفت شهر عشق را عطار گشت
ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم.
( منسوب به مولوی ).
رجوع به هفت وادی شود.

فرهنگ فارسی

منازل سلوک مراحل کمال صوفی

دانشنامه آزاد فارسی

اصطلاحی در عرفان، به معنی منازل سلوک و مراحل کمال صوفیان. عدد هفت، از دیرباز مورد توجه خاصّ اقوام و ملل بوده و در ادبیات و عرفان ایرانی نیز فراوان به کار رفته است. این اصطلاح در منطق الطیر عطار به کار گرفته شده است. چنان که گروهی پرندگان برای یافتن پادشاهی سفری رمزگونه به سوی کوه قاف آغاز می کنند. هُدهُد، پیشوای پرندگان، منازل سفر عشق را، که همان هفت شهر عشق است، برای دیگر پرندگان شرح می دهد. آن مراحل عبارت اند از طلب، عشق، معرفت، استغنا، توحید، حیرت، و فنا. پس از طی این هفت شهر، راه کوشش به پایان می رسد و دیگر هرچه هست جذبه و کشش و استغراق قطره در دریای بی پایان حضرت حق است.

پیشنهاد کاربران

هفت شهر عشق فیلمی به کارگردانی حمید مجتهدی و نویسندگی ابراهیم زمانی آشتیانی محصول سال ۱۳۴۶ است.
مرد جوانی که بسیار متمول هم هست علاقه مند به یک ستاره ی سینما می شود و برای جلب نظر او استودیویی را که مشغول کار در آنست یکجا می خرد و بعد جایش را با راننده ی خود عوض می کند و سرگرمیش را با به وجود آوردن یک گروه فیلمبرداری دنبال می کند. در همین زمان گروهی تبهکار به رهبری زنی هوسباز وارد ماجرا می شوند و این موقعی است که جوان متمول و ستاره ی سینما واقعاً به یکدیگر علاقه مند شده اند پس از یک سلسله ماجرا و فراز و نشیب ها، سرانجام مرد جوان متمول و ستاره ی سینما با یکدیگر ازدواج می کنند.
...
[مشاهده متن کامل]

• فروزان
• عبداله بوتیمار
• تقی ظهوری
• مارینا متر
• احمد قدکچیان
• عزت اله مقبلی
• یدالله محمدی نژاد
• رفیع حالتی
• حمیده خیرآبادی
• غلامحسین بهمنیار

هفت شهر عشق
منابع• https://fa.wikipedia.org/wiki/هفت_شهر_عشق_(فیلم)
سلوک جمع سُلک و به معنای روش می باشد و سیر به معنای حرکت ؛ مسیر و راه. سیر سلوکی به معنای حرکت روشی یا طریقه طی نمودن راه و مسیر. دو نوع راه و روش و یا دو نوع سیر و سلوک وجود دارند ؛ یکی راه و روش کلی و یگانه که به خداوند متعال در قالب طبیعت یا کیهان تعلق دارند و اصیل و حقیقی و واقعی اند و دیگری راه ها و روش های احساسی و فکری و خیالی و اوهامی انسانی در جهت بیان و توصیف و شرح و توضیح آن راه و روش واحد و یگانه که همگی الزاما نسبی و اعتباری اند. به عنوان مثال راه ادیان و مذاهب و روش های وحیانی و حدیثی و روائی ؛ راه فلسفی و روش های مختلف استدلالات منطقی و عقلانی ( استعلائی؛ دیالکتیکی ذهنی و عینی ؛ پدیدار شناسانه و تحلیلی ) و راه عرفانی با روش های کشف و شهود ذوقانی و شوقانی و راه علم و روش های مشاهده و تحلیل و تجربه. درست همانطور که دو نوع تاریخ وجود دارد ؛ یکی واقعی و حقیقی یعنی هرآنچه که روُخ می دهد و دیگری نوشتاری که توسط مورخین از زوایای دید مختلف در یاد داشت آن رویداد ها صورت می گیرد. به زبان شعر می توان گفت که راه و مسیر یکی روش یکی یا سیر و سلوک یکی تحلیل یکی و تحلیل گر مطلق یکی کل بیکران یکی و کل های متناهی، مساوی و بیشمار زیر مجموعه آن و مثل عدد یک که واحد سلسله یا سری اعداد صحیح می باشد، هرکدام از کل های متناهی، واحد مجموعه بی شمار آنها و الا آخر. در عوض سیر و سلوک ها یا راه و روش ها و تحلیل های انسانی مختلف و فراوان اند.
...
[مشاهده متن کامل]

برای اینکه به درک هفت شهر عشق مولانا که آنرا به عطار نسبت داده است نائل گردیم، شاید مفید باشد که سوال زیر را مطرح نمائیم و سعی کنیم پاسخی حقیقی یعنی منطبق بر واقعیت و نه اوهامی و بریده از واقعیت به آن بدهیم:
چرا خداوند متعال بجای یک عالم و یک آسمان و زمین و یک وادی و یک شهر عشق در چهارچوب ثابت و پایدار هرکدام از جهان های موازی و مساوی و بیشمار، هفت عالم ؛ هفت آسمان و زمین ؛ هفت وادی و هفت شهر عشق را آفریده است ؟ آیا آفرینش فقط یکی از هر کدام از آنها برایش کافی نبوده است ؟ می توانیم با خیال راحت و اطمینان خاطر و بدون شک و تردید یقین داشته باشیم که پاسخ حقیقی و منطبق بر واقعیت این سوال در هیچ کتابی یافت نمی شود ؛ نه در کتب وحیانی و حدیثی و روائی دینی و ترجمه ها و تفاسیر و تعابیر مختلف و گاه متناقض آنها و نه در کتب حاوی جار و جنجال های کلامی متکلمین دینی و نه در کتب حاوی نظام های منطقی و عقلانی فلاسفه آزاد اندیش و حکیمان دینی و نه در دیوان های کشف و شهودی عرفانی عارفان دینی و نه در کتب علمی. برای دست یابی به پاسخ حقیقی سوال مطرح شده در بالا ، هیچ منبع مطمئن تر و موثق تری غیر از وجود انسان ( به قول بعضی حکیمان و عارفان دینی: عالم صغیر ) در اختیار ما انسان ها قرار داده نشده است. به عنوان مثال اگر انسان متفکر و اندیشمند و خیال پرداز بتواند صرف نظر از وجود خود ( صرف نظر از وجود انسان ) کلیه گوشه و کناره های طبیعت یا کیهان را زیر رو کند و کلیه مفاهیم ( به قول فلاسفه کاتِ گوری های بنیادی ) و معانی نهفته شده را در آنها کشف نماید و بیان کند و به نمایش بگذارد ، نمیتواند به پاسخ حقیقی این سوال دست یابد. از طرفی دیگر اگر انسان کلیه ابعاد وجود خودرا از قبیل ماده ؛ روح ؛ روان ؛ جان ؛ من یا خود و یا نفس مجرد ( به قول بعضی حکیمان و عارفان دینی: نفوس چهارگانه از قبیل اماره و لوامه و ملامه و مطمئنه ) و معرفت باطنی یا مادر زادی و به قول افلاطون دانش فراموش شده ملکوتی در عالم ایده ها و یا به قول کانت شناخت های ساده و ترکیبی ماقبل تجربه ( مثال : عمل وق زدن نوزادان به هنگام نیاز ، بدون اینکه قبلا تجربه کرده باشند که از طریق وق زدن نیاز آنان رفع خواهد گردید ) و ابعاد صبر و وجدان و اخلاق و عدالت و غرایز طبیعی صرف نظر از غریزه جنسی، زیر رو کند و تمام اجزای این ابعاد را شناسائی نماید و نقش و وظیفه هرکدام از این ابعاد را به روشنی و با دقت بیان کند ، نمی تواند به پاسخ حقیقی سوال بالا دست یابد. بلکه فقط از طریق تجزیه و تحلیل گنجینه گرانبهای غریزه جنسی افراد انسانی. هر متفکر یا اندیشمندی که بتواند این گنج ملکوتی - طبیعی را بگشاید و گواهر یا جواهر و یا دُر های ناب و گران قیمت نهفته در آن را کشف و شناسائی نماید ( بسان سیمرغ کیهانی ) و آنها را به شهود برساند و آگاهی از آناها را نصیب پیشگاه خاص و عام نماید ، با اطمینان خاطر و یقین و بدون شک و تردید می توان ادعا نمود که آن اندیشمند یا متفکر بر سراط مستقیم یا بر روی راه راست قرار گرفته و سیر و سلوک یا راه و روش وی در جهت شناخت خود و خداوند متعال و فلسفه آفرینش جهان های موازی و مساوی و بیشمار و موجودات زنده و غیر زنده درون آنها و معنا و مفهوم و هدف حیات یا زندگی انسانی، حقیقی خواهد بود و منطبق بر واقعیت و نه اوهامی و بریده از واقعیت.
فروید ؛ آدلِر ؛ یونگ ( یانگ ) و فروم بنیانگذاران علوم روان کاوی و روانشناسی فردی و اجتماعی به اهمیت نقش چگونگی ارضای تمایلات جنسی در رفتار های انفرادی و اجتماعی بصورت هنجاری و ناهنجاری پی برده اند ، اما نتوانسته اند که به محتوای این گنج دست یابند. نظامی گنجوی در گوشه ای از آثار خود گفته است که عبارت بسم الله کلید در گنج عالم غیب بر سر زبان حکیمان است . این حقیر با افکار و خیالات کودکانه خویش بر این باورم که گنجینه پر از معانی غریزه جنسی انسان کلید گشایش قفل دروازه عالم غیب می باشد. هر کسی آنرا بگشاید، سلام انسان در حالت ملکوتی نظام احسن آفرینش مبداء و خداوند را دریافت خواهد نمود و آنهم نه به شکل وحی از طریق گوش سر بلکه به روش القاء و الهام باطنی یا انعکاس نور تابیده در آیینه دل. درپایان امیدوارم که سر خوانندگان گرامی را بدرد نیاورده باشم.

معمولا ادیبان ما هفت شهر عشق را با هفت وادی عرفان یکی می پندارند ، در صورتی که فقط یکی از وادی ها عشق می باشد و نه همه آنها . حال حقیقتا و به راستی هفت شهر عشق کدامند ؟ هد هد راهنمایی مرغان زائر و طالب درگاه و روئیت جمال شاه خویش یعنی سیمرغ را با بیت زیر آغار می کند: گویند هفت وادی در ره است / چون گذشتی هفت وادی، در گه است. مصراع دوم این بیت را هم میتوان به شکل زیر نوشت : چون گذشتی ، هفت وادی درگه است. این طریقه نوشتار با حالت اول این فرق را دارد که در حالت اول، مرغان پس از پشت سر گذاشتن هفت وادی ، آنگاه به درگاه محبوب واصل می گردند. در روش دوم نوشتن، خود درگاه از هفت وادی تشکیل شده است. حال اگر درگاه یا پیشگاه بیکران خداوند متعال را در نظر بگیریم، آنگاه مرغان یا طیور انسانی نمی توانند در خارج یا در بیرون از آن موجود باشند و سیر و سلوک خودرا بسوی زیارت لقاء وی انجام دهند بلکه به عنوان اجزای لاینفک و یا جدائی ناپذیر هستی یا وجود بیکران وی و بهمراه وی و در بطن و پیکر وی و جاودانه در پیشگاه و یا درگاه بیکران وی به سیر و سلوک مشغول اند و نیازی نیست که در پایان راه به وی وصل گردند، زیرا در همین جا و در همین حال به وی وصل اند.
...
[مشاهده متن کامل]

جدا نمودن مرغان از سیمرغ در منطق الطیر عطار و بطور کلی خطای جدا نمودن انسان از خداوند ریشه در داستان دینی آدم و حوا مندرج در کتب دینی ادیان ابراهیمی دارد. در آن داستان تخیلی - توهمی آدم و حوا از باغ بهشت و پیشگاه محدود و متناهی خداوند متعال به بیرون طرد و رانده و تبعید گردیده و هدیه تلخ مرگِ خود را دریافت نموده و آنرا به نسل های آینده خویش هم منتقل نموده اند. تا این اشتباه و خطا و بیماری اولیه رفع نگردد و شفا نیابد، خطاهای شهودات شوقانی و ذوقانی عرفان دینی هم غیر قابل رفع و رفو می باشند. و آنهم نه خطای آدم و حوا که در حقیقت هرگز رُخ نداده است بلکه خطای خود آن داستان افسانه ای .
خطای اصلی اثر بزرگ عرفانی شیخ عطار یعنی منطق طیور یا پرندگان ( در مقایسه با منطق ارسطویی انسان ) این است که تنها سی تا از مرغان قوی الحال یا توانمند در پایان راه به هدف میرسند و اکثر مرغان ضعیف و ناتوان در طول راه تلف می شوند. و آنهم به دلیل هم قافیه نمودن واژه واحد سیمرغ با عدد سی باضافه مرغ. در صورتیکه در جایی دیگر و در قالب افسانه ای دیگر یعنی داستان عهد یا میثاق و یا پیمان الست، خداوند متعال در بزم شام آخر یعنی قبل از به پایان رسیدن نظام احسن آفرینش مبداء و حیات طولانی مدت بهشتی درون آن و آغار سفر نزولی - صعودی محتوای آن نظام در پایان آن شب، به تک تک افراد انسانی قول و وعده بازگشت صحیح و سالم به همان حالت ایده آل مبداء را در پایان سلسله طویل نظم و زندگی های دنیوی را داده است. اشتباه بنیادی آن داستان دینی در این است که خداوند متعال افراد انسانی را از ذریه آدم ( بدون حوا ) بیرون کشیده و سپس از آنان پرسیده است که آیا من رب شما نیستم ؟ و همه گی آنان یک دل و یک صدا این سوال را بطور مثبت و به شکل زیر پاسخ داده اند : بله ما تصدیق می کنیم و گواهی میدهیم که تو نه تنها رب بلکه خالق ما هم هستی. در آن داستان پس از پایان سخنان خداوند متعال همه افراد انسانی دوباره به امر وی معجزه آسا وارد ذریه آدم می گردند و در روند بازگشت بسان روند بیرون آمدن به ذریه حوا یا مادر کاری ندارند . پس از این مقدمه کوتاه بر میگردم به سوال اصلی یعنی هفت شهر عشق عارفان بزرگ فارسی زبان چه و کجا و چگونه هستند؟ اگر فقط واژه عشق را در نظر داشته باشیم ، آنگاه عشق فقط یکی از وادی های هفتگانه می باشد، پس چرا بجای هفت عشق از هفت شهر عشق صحبت به میان آمده است ؟ آیا عطار و مولانا نتوانسته اند که به پنج نوع عشق انسانی پی ببرند که برای جاری شدن و تجربه گشتن ، نمی توانند در پنج منزل یا مقام و یا وادی به وقوع بپیوندند بلکه نیازمند هفت وادی یا مقام و یا منزل می باشند؟ امروز می توانیم بدانیم مشروط بر اینکه بخواهیم و دوستدار شناخت حقیقت و خود و خداوند باشیم که افراد انسانی تنها دارای یک میل جنسی نمی باشند بلکه پنج تا که چهارتا از آنها فرعی و مخفی و پنهانی اند و یکی از آنها اصلی و آشکار و ظاهری. یعنی چهارتا از آنها باطنی اند و یکی از آنها ظاهری. برخلاف باور شهودی عارفان بزرگ ، دلدار در دَم دل و در بیرون آن نیستاده است طوریکه منتظر باز کردن درِ دل توسط صاحب دل باشد تا آنگاه بتواند وارد دل شود بلکه جنبه ای از دلدار درون بخشی از باطن قرار و جای دارد و در انتظار باز شدن دروازه آن بخش از باطن و خروج از آن به سر می برد. لذا صاحب دلان نباید اینقدر بی رحمانه عمل کنند و راه خروج دلدار را به روی جمال نازنین وی ببندند و مانع بیرون آمدن وی شوند. یعنی از طریق سرکوب نمودن تمایلات جنسی فرعی و پنهانی چهارگانه که در پشت پرده ضخیم و به ظاهر نفوذ ناپذیر میل جنسی اصلی و آشکار و ظاهری، بصورت چهار تا کاتِ گوری جنسی در خاک هستی یا وجود انسان دفن گردیده و پرده نشین شده اند و در انتظار به ظهور رسیدن و تجلی و جلوه نمودن به سر می برند. لذا برخلاف باور شهودی عارفان بزرگ و باور وحیانی و حدیثی و روایی ادیان توحیدی - ابراهیمی ، افراد انسانی تنها دارای یک سرنوشت جنسی به شکل یا مرد و یا زن نمی باشند بلکه پنج سرنوشت جنسی مختلف. امیال و سرنوشت های جنسی پنجگانه حاکی از این حقیقت ژرف اند که هر فرد انسانی از پنج زوج بنیادی و ملکوتی آفریده شده است مشتمل بر پنج نیم زوج مردانه و پنج نیم زوج زنانه و یا به زبان دینی از پنج آدم و پنج حوای خودی و با هدف و قصد و نیت و انگیزه زوجیت هر فرد با خود در قالب پنج زوج بنیادی و تجربه عشق خویشتن به پنج روش مختلف و نه هفت روش . معنای سخن کودکانه این حقیر این است که خداوند متعال در نظام احسن آفرینش مبداء هر فرد انسانی را از یک خانواده ده عضوی خودی مشتمل بر پنج مرد و پنج زن و هرکدام از آنها را در سطح کمال ایده آل خوبی و زیبایی و هنرمندی و دانایی و توانایی آفریده است و به آنان حیات جاودانه اهداء نموده است. و همه افراد انسانی را بطور همزمان یعنی بدون تسلسل نسل و همگی را هم سن و سال و در یک سن معتدل ملکوتی آفریده است. در طول حیات بسیار طولانی بهشتی در نظام احسن آفرینش مبداء، افراد انسانی هیچکدام از خود دارای اراده و خواست آزاد و اختیار نبوده اند بلکه اراده و خواست آزاد و اختیار خداوند متعال در تار و پود وجود آنان لحظه به لحظه جاری و ساری بوده است. لذا هیچکدام از آنها مرتکب هیچگونه خطا یا گناهی نشده اند که موجب جدایی و طرد و تبعید آنان از نظام احسن آفرینش مبداء و پیشگاه خداوند متعال گردیده باشد. عوالم هفتگانه ؛ آسمان ها و زمین های هفتگانه ؛ سامان ها یا نظم های کلی کوانتمی کیهانی ؛ وادی ها یا مقامات یا منازل یا پله ها و یا ایستگاه ها و هفت شهر های عشق در طی سفر پروازی نزولی - صعودی سیمرغ یا عارف کیهانی از مبداء بسوی معاد، از طریق چرخه یا گردش و یا تسلسل وقوع مه بانگ های هفتگانه و متوالی بر اثر نوسانات باز و بسته شدن یا انبساط و انقباض محتوای خود کیهان پشت سر هم با نظمی مطلق در چهارچوب طرح مطلق آفرینش و بر اساس مفاد و آئین نامه های اجرایی ثابت و پایدار و تغییر ناپذیر آن به ظهور میرسند و یا پدیدار میگردند و به کثرت می رسند. کلیه راه هایی که در طول تاریخ تاکنون در این باره به پیشگاه والای خاص و عام انسانی ارائه گردیده اند، گرچه بسیار زیبا و موزون و دل انگیزاند، اما بدون شک جملگی گمراهه محسوب می شوند. سیمرغ کیهانی در طی پراوز خود بین نظام های احسن آفرینش مبداء و معاد ، بار ها و بار ها در پایان عمر های مقطعی خویش ، پرو بال رنگین کمان و هستی یا وجود خودرا در مرکز فضای هندسی سه بعدی یا مکان مطلق که نقش ظرف نگهدارنده محتوا یا قفس وجود جاودانه وی را عهده دار می باشد، متراکم و به دمای سوزان محض تبدیل می کند و از آن طریق خستگی پراوز 90 میلیارد ساله را ( طول کل عمر کیهان بین وقوع دو مه بانگ متوالی البته تخمینی و قریب به یقین ) از تن پاک می کند و وجود خویش را غسل آتش می دهد و با یک پرش کلی کوانتمی به حالت کلی دیگر خود در می آید و مجددا از طریق وقوع مه بانگ و انبساط، پرواز خودرا از نو آغاز می کند. تعداد تولد و مرگ های فراوان سیمرغ کیهانی ( یا عارف و عالِم کیهانی ) و تعداد تولد و مرگ های افراد انسانی به همراهی و همگامی با آنها و در بطن و در طول تسلسل آنها و تعداد ظهورات عوالم هفتگانه و آسمان ها و زمین های هفتگانه و وادی ها و شهر های عشق هفتگانه و بطور کلی تعداد منازل و پله ها یا ایستگاه های پرواز سفر نزولی و صعودی طبیعت یا کیهان و یا تعداد نظم ها و حیات های دنیوی که باهم برابر و مساوی با جمع تعداد درجات مختلف تکاملی آنها بین دو سر حد نقصان و کمال می باشد، به روش و زبان ریاضیاتی انسان قابل محاسبه و تعیین می باشند به شکل زیر : زمان کل یا طول زمانی این سفر تقسیم بر عمر کلی کیهان. بر طبق محاسبات کودکانه این حقیر، این تعداد مساوی است با عدد 2 ضربدر 10 بتوان 26 . حال به قول مولانا پای استدلالیون خواه چوبی بود و خواه آبکی.

هفت شهر عشق همان هفت مرتبه ازمراتب توحیداست. *** وقتی پای جان ومال در میان باشد برای حفظ جان باید از مال گذشت،
✅وقتی پای دین وجان درمیان باشد باید ازجان گذشت
✅سپس از ولایت محبی به سوی ولایت محبوبی شتافت
✅تادرجایگاه شریف صدق به جوارحق تعالی باریابد. فی مقعد صدق عند ملیک مقتدر

بپرس