هل دادن


معنی انگلیسی:
barge, hustle, impel, jostle, press, push, to push, to jostle (a gainst)

لغت نامه دهخدا

هل دادن. [ هَُ دَ ] ( مص مرکب ) در تداول ، با فشاری دفعی چیزی را یا کسی را افکندن. ( یادداشت مؤلف ). به سویی راندن. تنه زدن.

فرهنگ فارسی

(مصدر ) کسی رابجلوراندن یابپایین افکندن

مترادف ها

jog (فعل)
هل دادن، تنه زدن به، اهسته دویدن

hitch (فعل)
تکان دادن، بستن، انداختن، هل دادن

hustle (فعل)
پیش بردن، تکان دادن، گول زدن، فریفتن، بزور وادار کردن، هل دادن، فشار دادن

shoulder (فعل)
هل دادن، با شانه زور دادن

haul (فعل)
حمل کردن، کشیدن، هل دادن

poach (فعل)
دزدیدن، لگد زدن، راندن، فرو کردن، بهم زدن، تجاوز کردن به، هل دادن، اب پز کردن، دزدکی شکار کردن، برخلاف مقررات شکار صید کردن

push (فعل)
شاخ زدن، فشردن، نشاندن، هل دادن، فشار دادن، چیزی را زور دادن، با زور جلو بردن، یورش بردن

shove (فعل)
کشیدن، هل دادن، تنه زدن، پرتاب کردن، با زور پیش بردن، پرتاب شدن

poke (فعل)
زدن، بهم زدن، کنجکاوی کردن، سیخ زدن، هل دادن، سقلمه زدن

فارسی به عربی

اسلق , خطف , دفعة , زحام , عتلة , عقبة , وکزة

پیشنهاد کاربران

هُل دادن:[ اصطلاح توییتر]یعنی کاربری را ریتوییت کردن با هدف اینکه بقیه او را فالو کنند ( این موضوع، خیلی ریز به باندبازی برمی گردد. ) یا یکی از توییت های کاربران را ریتوییت کردن با هدف اینکه به تعداد افراد بیشتری نمایش داده بشود.
در گویش یزدی به هل دادن هُتُلَه گویند.
به پیش راندن - ازخود راندن

بپرس