هم دم همدم

فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱- رفیق هم نفس : همدمی جوید و رفیقی طلبد که با او نفسی زند . ۲ - هم زبان هم سخن : ز پرده نال. حافظ برون کی افتادی اگر نه همدم مرغان صبح خوان بودی . ( حافظ ) ۳ - هم پیاله : عشق بازی و جوانی و شراب لعل فام مجلس انس و حریف و همدم و شرب مدام . ( حافظ ) ۴- پیال. شراب . ۵- دو غواص که دم و نفس هر دو موافق باشد یعنی وقتی که دم نگاهدارند هر دوبرابر نگاه توانند داشت تا چون دم شخصی که در بیرون دریاست تمام شود آنرا که درون دریاست فورا بر آورند تا هلاک نشود.

پیشنهاد کاربران

بپرس