هم سفره

/hamsofre/

مترادف هم سفره: هم خوراک، هم کاسه، هم نمک

معنی انگلیسی:
who eats, at the same table, commensal, who eats at the same table

لغت نامه دهخدا

هم سفره. [ هََ س ُ رَ / رِ ] ( ص مرکب )دو کس که با هم طعام خورند. ( آنندراج ) :
بود هم سفره ای در آن راهش
نیک خواهی به طبع بدخواهش.
نظامی.

فرهنگ فارسی

دو کس که با هم طعام خورند

فرهنگ عمید

دو یا چند تن که بر سر یک سفره غذا بخورند.

پیشنهاد کاربران

هم خور. [ هََ خوَرْ / خُرْ ] ( ص مرکب ) هم خوراک. هم کاسه. ( یادداشت مؤلف ) .
a dinner/dining companion ( =someone you have dinner with )
هم خوان. [ هََ خوا / خا ] ( ص مرکب ) هم سفره. ( یادداشت مؤلف ) :
بر او زآن شگفت آفرین خوان شدند
به خوردن نشستند و هم خوان شدند.
اسدی.
هم خوان تو گر خلیفه نام است
چون از تو خوردترا غلام است.
...
[مشاهده متن کامل]

نظامی.
چو هم خوان خضری بر این طرف جوی
به هفتادوهفت آب لب را بشوی.
نظامی.
چه جای عزلت و ملک است کآنجا ساخت همت خوان
که عنقا مور خان گشت و سلیمان مرد هم خوانش.
خاقانی.

بپرس