همسایگی

/hamsAyegi/

مترادف همسایگی: جوار، مجاورت، نزدیکی

معنی انگلیسی:
neighbourhood, vicinity, adjacency

لغت نامه دهخدا

همسایگی. [ هََ ی َ / ی ِ ] ( حامص مرکب ) همسایه بودن. جوار. مجاورت. ( یادداشتهای مؤلف ).
- همسایگی جستن ؛ همسایه شدن با کسی :
مجویید همسایگی با بدان
مدارید افسوس نابخردان.
اسدی.
- همسایگی گرفتن ؛ همسایه شدن. منزل گرفتن در جایی :
که از بینوایی و بیمایگی
گرفتم در این خانه همسایگی.
نظامی.

فرهنگ فارسی

همسایه بودن هم جواری مجاورت : و سبب بیرونی مر گرمی را سه گونه بود: یکی همسایگی جسمی گرم تا سرد را گرم کند.

فرهنگ عمید

همسایه بودن با هم، در جوار یکدیگر زندگانی کردن.

دانشنامه عمومی

همسایگی (ریاضیات). در توپولوژی، یک همسایگی[ ۱] ( به انگلیسی: neighbourhood ) یکی از مفاهیم اساسی در فضاهای توپولوژیک است. همسایگی یک نقطه، یک مجموعه شامل آن نقطه است.
فرض می کنیم p یک نقطه از فضای متری X باشد. و V ⊂ X .
یک همسایگی نقطهٔ p با شعاع r، مجموعه ای است مثل ( Nr ( p شامل تمام نقاطی چون q که d ( p، q ) < r.
N r ( p ) = { q ∈ X | d ( p , q ) < r }
عکس همسایگی (ریاضیات)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

جدول کلمات

جوار

مترادف ها

vicinity (اسم)
مجاورت، نزدیکی، بستگی، حومه، همسایگی

neighborhood (اسم)
مجاورت، همسایگی

soda water (اسم)
سودا، لیموناد، همسایگی، مشروب غیر الکلی گازدار

vicinage (اسم)
مجاورت، نزدیکی، اهل محل، همسایگی

neighbourhood (اسم)
همسایگی

فارسی به عربی

جوار , هی

پیشنهاد کاربران

بپرس