هم پایه

/hampAye/

معنی انگلیسی:
co-ordinate, coordinate, equal, of the same grade or rank, coordinate, cohort, colleague, compeer, co-ordinate

لغت نامه دهخدا

هم پایه. [ هََ ی َ / ی ِ ]( ص مرکب ) هم مرتبه و هم رتبه. ( آنندراج ) :
هم پایه آن سران نگردی
الا به طریق نیک مردی.
نظامی.

فرهنگ فارسی

( صفت ) کسی که از حیث مقام و رتبه با دیگری مساوی باشد.

فرهنگ عمید

۱. کسی که با دیگری در یک درجه و پایه باشد.
۲. دو نفر که دارای شغل و مقام نظیر هم باشند.

مترادف ها

equal (صفت)
مساوی، معدل، یکسان، شبیه، همانند، متعادل، مقابل، هم پایه، برابر، متساوی، همگن، متوازن، هم اندازه، موازی، متکی بر حقوق مشترک

level (صفت)
مساوی، هم پایه، هموار، مسطح، یک نواخت، مستوی

coordinate (صفت)
هم پایه

tantamount (اسم)
همپایه

فارسی به عربی

نظیر

پیشنهاد کاربران

همپایه : هم موقعیت، هم رتبه، همسانی، برابری، 😋😋😋
هم طویله ؛ همپایه :
ز اشک خاک رهم شد پر از طویله ٔ در
که هم طویله ٔ باد آمده ست پیمانت.
عمادالدین شهریاری.
هم رسته
کسی که با دیگری در یک درجه باشد
هم قدر، هم اندازه
در زبان فارسی، کلمات هم پایه:کلمات هم نقش.
کلمه های هم پایه، یعنی کلمه هایی که دارای یک نقش هستند و برای همه آنها از یک فعل استفاده می شود.
یکسان

یعنی همپا، پایه
هم رتبه ، هم مرتبه
کسی که با دیگری در یک درجه و پایه باشد.

برابر بودن
یعنی همسان بودن

یعنی رد یک رتبه و مقام هستند
یعنی پایه بودن در کاری. . .
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)

بپرس