هنگامه

/hengAme/

مترادف هنگامه: ازدحام، الم شنگه، بلوا، پیکار، جنجال، سروصدا، شورش، غوغا، فتنه، گیرودار، معرکه، ولوله، همهمه، هیاهو

معنی انگلیسی:
tumult, uproar, great crowd, [in the phrase he does such and such a thing wonderfully well, he is a prodigy, babel, disorder, riot, scene

فرهنگ اسم ها

اسم: هنگامه (دختر) (فارسی) (تلفظ: he (a) ngāme) (فارسی: هنگامه) (انگلیسی: hengame)
معنی: شگفت انگیز، عالی، فوق العاده، فتنه، آشوب، شورش، ( در قدیم ) هنگام، زمان، فصل
برچسب ها: اسم، اسم با ه، اسم دختر، اسم فارسی

لغت نامه دهخدا

هنگامه. [ هََ م َ / م ِ ] ( اِ ) مجمع و جمعیت مردم و معرکه بازیگران و قصه خوانان و خواص گویان و امثال آن باشد. ( برهان ) :
چند گردی بسان بی ادبان
گرد هنگامه های بوالعجبان ؟
سنائی.
در این چارسو هیچ هنگامه نیست
که کیسه برمرد خودکامه نیست.
نظامی.
نهادم در این شیوه هنگامه ای
مگر در سخن نو کنم خامه ای.
نظامی.
اشارت کرد خسرو کای جوانمرد
بگو گرم و مکن هنگامه را سرد.
نظامی.
هر جا که حکایتی و جمعی است
هنگامه توست و محفل من.
سعدی.
نامه اولیاست این نامه
مبر این را به شهر و هنگامه.
اوحدی.
هنگامه ارباب سخن چون نشود گرم
صائب سخن از مولوی روم درافگند.
صائب.
|| هرگونه ازدحام و غوغا :
هنگامه شب گذشت و شد قصه تمام
طالع به کفم یکی نینداخت کجه.
رودکی.
هنگام صبوح و موکب صبح
هنگامه درید اختران را.
خاقانی.
- هنگامه بلند شدن ؛ سر و صدا به راه افتادن. سخن کسی یا داستانی بر زبانها افتادن :
نی همین هنگامه رسوایی من شد بلند
عشق دائم بر سر بازار مستور آورد.
نظیری.
- هنگامه بند ؛ هنگامه گیر. معرکه گیر. نقال یا درویشی که به سخن و داستان گوئی یا کارهای شگفت خودمردم را سرگرم دارد :
تماشا دلی و هزار آرزو
ز هنگامه بندان این چارسو.
ظهوری.
- هنگامه بندی ؛ نموداری. ( غیاث ) ( آنندراج ). آشکاری و برزبان افتادگی.
- هنگامه جوی ؛ آنکه در پی ایجاد معرکه باشد. هنگامه گیر.
- هنگامه طراز ؛ آنکه هنگامه برپا کند و آن را بیاراید :
صائب ! از خانه ما گلشن معنی بنواخت
باغ اگر بلبل هنگامه طرازی دارد.
صائب.
- هنگامه طفلان ؛کنایه از دنیا و عالم است. ( برهان ).
- هنگامه طلب ؛ آنکه جدال و خلاف را با مردمان دوست دارد. هنگامه جوی. ( یادداشت مؤلف ).
- هنگامه فروز ؛ مجلس آرا که هنگامه را گرم کند :
هر لاله ز باغ عارض او
هنگامه فروز صد بهار است.
ظهوری.
- هنگامه کردن ؛ مثل قیامت کردن ، یعنی کاری را بسیار خوب انجام دادن. این ترکیب بیان کننده اهمیت کار کسی است ، چه منفی و چه مثبت.
- || معرکه گرفتن. هنگامه برپاکردن : بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

معرکه، جمعیت مردم، فریادوغوغاوهیاهو، وقت زمان
۱- جمعیت مردم . ۲- داد و فریاد غوغا. ۳- معرکه (کشتی قصه گویی شعبده بازی و غیره ) : بازبوسید زنو شیر صفت آهویی باز هنگام. کشتی است حریفان . هویی . ( گل کشتی ) یاهنگامه دریدن کسی را . هنگام. کسی را دریدن . بهم زدن معرک. او را : هنگام صبوح موکب صبح هنگامه دریده اختران را. ( خاقانی ) یا هنگام. طفلان . دنیا. یا هنگام. عمل گرم کردن . بکار خویش رونق دادن بازار خویش را تیز کردن : نرم و درشت فراوان چشیده تا بتصدر رسیدهبسی انبانچه نرم کرده تاهنگام. عمل گرم کرده ... )

فرهنگ معین

(هِ مِ ) (اِ. ) ۱ - جمعیت مردم . ۲ - معرکه . ۳ - شور و غوغا، داد و فریاد.

فرهنگ عمید

۱. جمعیت مردم، معرکه.
۲. فریاد و غوغا، هیاهو.
۳. وقت، زمان.
* هنگامه کردن: (مصدر لازم ) غوغا کردن، فتنه و آشوب برپا کردن.

واژه نامه بختیاریکا

( هَنگامه ) ( خس ) ؛ حماسه

دانشنامه عمومی

هنگامه (فیلم ۲۰۰۳). هنگامه ( به هندی: Hungama ) یا غوغا فیلمی محصول سال ۲۰۰۳ و به کارگردانی پریادارشان است. در این فیلم بازیگرانی همچون آکشای کانا، پارش راوال، آفتاب شیودسانی، ریمی سن، شاکتی کاپور، راجپال یاداو، تیکو تالسانیا، شوما آناند، اوپسانا سینگ، مانوج جوشی و جاگادیش ایفای نقش کرده اند.
دنباله این فیلم هنگامه ۲ می باشد که در سال ۲۰۲۱ ساخته شد.
عکس هنگامه (فیلم ۲۰۰۳)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

مترادف ها

uproar (اسم)
غوغا، داد و بیداد، همهمه، غریو، بلوا، شورش، هنگامه

tumult (اسم)
غوغا، اشوب، جنجال، التهاب، شلوغ، همهمه، هندل، هنگامه، جنجال راه انداختن

scrimmage (اسم)
غوغا، داد و بیداد، کشمکش، هنگامه

rumpus (اسم)
غوغا، هنگامه

فارسی به عربی

اضطراب , فی

پیشنهاد کاربران

هنگامه برزین ( زادهٔ ۱۶ مرداد ۱۳۴۳ در لاهیجان ) از خوانندگان پاپ ایرانی است.
هنگامه در لاهیجان متولد شد. او همراه خانواده و خواهر بزرگ ترش در سه سالگی به تهران آمدند. پدر وی کسی بود که از او برای حضور در عرصهٔ خوانندگی و نمایش حمایت کرد و او در کلاس های موسیقی تعدادی از استادان موسیقی سنتی ایرانی شرکت نمود. آموختن نواختن نی و فلوت و یادگیری مدهای موسیقی کلاسیک فارسی ( ردیف ) توسط پدرش، شالودهٔ موسیقایی هنگامه برزین را تشکیل داد؛ طوری که وی از حمایت خانواده و دوستانش بهره برد. او بعد از پایان تحصیلش ( پایان دورهٔ دبیرستان ) ، ازدواج کرد و صاحب یک دختر با نام «سوگند» شد و پس از مهاجرت از ایران وارد حرفهٔ خوانندگی گردید. هنگامه الگوی خود در موسیقی را گوگوش معرفی کرده.
...
[مشاهده متن کامل]

در سال ۱۹۹۲، هنگامه همراه همسر و دخترش به ونکوورکانادا مهاجرت کرد. در آن جا، علی الهی ( نوازندهٔ ردیف مضراب پیانو ) و فریدون آسرایی ( خواننده ) را ملاقات کرد، و توسط این دو نفر به کامران ( خواننده ) و رامین زمانی ( نویسندهٔ متن موسیقی و تولیدکننده ) معرفی شد.
در سال ۱۹۹۵، هنگامه، فریدون و کامران به طور رسمی کار خود را همراه با رامین زمانی شروع نمودند و گروهی به نام «گروه پرواز» تشکیل دادند. آن ها اولین کار را با نام «ایرانم» تولید کردند و محبوبیت آن ها به فراتر از ونکوور توسعه پیدا کرد و جمعیت ایرانی در لس آنجلس نیز به صورت ناگهانی با آنها آشنایی پیدا کردند.
با فرصت های پیش رو در لس آنجلس، هر یک از سه خواننده شروع به دنبال کردن کارِ شخصی خود کردند و هنگامه نیز، با تولیدکنندگان در تماس بود. او همکارِ وفادار رامین زمانی باقی ماند که تأثیر زیادی در خط مشی موسیقی او داشت. آلبوم «برای دیدن تو» حاصل پنج سال تلاش مداوم این دو بود که مورد استقبال قرار گرفت. دو سال بعد نیز دومین آلبوم هنگامه به نام «ارتش صلح» منتشر شد.
بعد از فوت مهستی در سال ۱۳۸۶، وی جز ۴ خوانندهٔ خانم ایرانی بود که به همراه سپیده، لیلا فروهر و هلن، به درخواست شبکهٔ تپش، برای ساخت آهنگی برای یادبود مهستی دعوت شد.
برای دیدن تو ( ۱۳۸۳ )
ارتش صلح ( ۱۳۸۵ )

هنگامههنگامه
منابع• https://fa.wikipedia.org/wiki/هنگامه_(خواننده_ایرانی)
زنی که از زیبایی زیادش، غوغا به پا شده و سرش دعواست.
هنگامه
یعنی رخداد بزرگ
اسم واقعا جذابی هست
هنگامه:هنگامه در پهلوی هنگامگ hangāmg می تونسته است بود .
( ( به هنگامه بازگشتن ز راه
نکردی همانا به لشکر نگاه ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 353. )

معنی اسم هنگامه یعنی صبر و حوصله است
غوغا ، داد و فریاد ، شلوغی 🌑🌑
یه خواننده عالی با اهنگ کشتی نوح ( ع )
اسم هنگامه یعنی زمان، وقت ، هنگام
زنی که بخاطر زیبایی اش باعث ایجاد معرکه و همهمه میشود - زن جنگجو - زن شگفت انگیز

بپرس