هواخواهی

/havAxAhi/

مترادف هواخواهی: پیروی، تبعیت، جانبداری، حمایت، طرفداری، آرزومندی، اشتیاق

معنی انگلیسی:
partisanship, partiality, support

لغت نامه دهخدا

هواخواهی. [ هََ خوا / خا ] ( حامص مرکب ) طرفداری. دوستی. علاقه. مساعدت. معاضدت. ( یادداشت بخط مؤلف ) : آن میل ها و هواخواهی ها که دیده آمده بود بنشست. ( تاریخ بیهقی ). از جانب وی همه راستی و یکدلی واعتقاد راست و هواخواهی بوده است. ( تاریخ بیهقی ).
گر ببینی ز مرغ تا ماهی
همه را باشد این هواخواهی.
نظامی.
گل کمر بسته در شهنشاهی
خاک چون باد در هواخواهی.
نظامی.

فرهنگ فارسی

۱- هواپرستی ۲-اشتیاق آرزومندی . ۳- عشق محبت . ۴- طرفداری حمایت علاقه مندی هواداری : ومجموع خواتین و شاهزادگان وامرا وارکان دولت را پیشکشهای کرامند گذرانیده و وظیف. هواخواهی و خدمتکاری بجای آورد.

مترادف ها

adherence (اسم)
چسبیدن، تبعیت، چسبندگی، طرفداری، پیوستگی، الصاق، هواخواهی، دوسیدگی

devotion (اسم)
هواخواهی، پرستش، سرسپردگی، تخصیص، وقف، صمیمیت، جانسپار، از خود گذشتگی، دعا، مریدی

zealotry (اسم)
هواخواهی، تعصب، شوق و اشتیاق

فارسی به عربی

تمسک , ولاء
حماسة

پیشنهاد کاربران

بپرس