هویزه

/hoveyze/

معنی انگلیسی:
hoveizeh, curb

لغت نامه دهخدا

هویزه. [ هَُ وَ / وِ زِ ] ( اِخ ) نام یکی از بخش های شهرستان دشت میشان. این بخش در جنوب سوسنگرد واقع گردیده ، موقع طبیعی بخش دشت و هوای آن مانند اغلب نقاط خوزستان گرم سیر است.از 14 قریه کوچک و بزرگ تشکیل شده است. جمعیت آن در حدود 2500 نفر و قراء مهم آن عبارت اند از: ازعمه ورفیع که هر کدام دوهزار نفر جمعیت دارند. آب بخش ازرودخانه تأمین می گردد. شغل عمده اهالی زراعت و محصول عمده غلات است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6 ).

هویزه. [ هَُ وَ / وِ زِ ] ( اِخ ) مرکز بخش هویزه از شهرستان دشت میشان. در 40هزارگزی جنوب خاوری سوسنگرد. آب آن از شعبه رود کرخه و محصول آن غلات و لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری است. مرکز ادارات بخش مانند بخشداری ، آمار، پست و تلگراف ، دارائی و گمرک در این قصبه برقرار است. درمانگاهی در این محل تشکیل گردیده و مورد استفاده سکنه بخش است. آب مشروب بوسیله موتور آب کشی تأمین میشود. دارای دبستان است.از آثار قدیمی یک مسجد و بنای زیارتگاه ابراهیم خلیل و چند امام زاده دیگر است. ساکنین از طایفه موالی سیس و کوت هستند. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6 ).

فرهنگ فارسی

در شهریور سال ۱۳۱۴ بموجب تصویب نامه هیئت وزیران نام و املائ حویزه به [ هویزه ] تبدیل گردید. نام یکی از بخشهای شهرستان دشت میشان است که مرکز ژن بخش هویزه میباشد در ۴٠ کیلومتری جنوب خاوری سوسنگرد . موقعیت آن دشت گرمسیر آب از شعبه رود کرخه میباشد . محصولش غلات لبنیات و شغل مردم کشاورزی گله دار است. از طرف سازمان خدمات اجتماعی درمانگاهی در این محل دایر شده و مورد استفاده سکنه بخش قرار گرفته است .

گویش مازنی

/havize/ پوزه بند

دانشنامه آزاد فارسی

هُوِیزه
خادم الشهدای (یا: هوزگان) شهری در استان خوزستان، شهرستان دشت آزادگان، و مرکز اداری بخش هویزه. با ارتفاعی حدود دَه متر، در دشتی در ۵۷کیلومتری شمال غربی اهواز و ۱۵کیلومتری جنوب غربی سوسنگرد، سر راه سوسنگرد به دیمه و طلائیه، قرار دارد. کرخه کور از کنار این شهر می گذرد. شهر هویزه در روزگار مشعشعیان از اهمیت خاصی برخوردار بود. شخصی به نام دوبیس در ۳۷۰ق، آن را بنا نهاد. در ۸۴۵ق به تصرف سیدمحمد مشعشع درآمد و آن را به پایتختی خود برگزید. شاه اسماعیل صفوی در ۹۱۴ق مشعشع را مغلوب کرد و نادرشاه افشار در ۱۱۵۰ق، هویزه را، که از شهرهای مهم خوزستان بود، حاکم نشین خوزستان و دست مشعشعیان را از آن کوتاه کرد. پس از قتل نادرشاه، هویزه بار دیگر تحت استیلای مشعشعیان قرار گرفت؛ اما از آن به بعد مشعشعیان قدرت و تسلط خود را بر هویزه به مرور ازدست دادند و نابود شدند. جمعیت آن ۱۴,۵۸۹ نفر است (۱۳۸۵).

مترادف ها

curb (اسم)
جلوگیری، بازداشت، زنجیر، عنان، جدول، لبه پیاده رو، هویزه، حاشیه پیاده رو

پیشنهاد کاربران

هوز یا حوز نامی ست که تازیان پس از چیرگی بر ایران، به خوزی ها که باشندگان بنیادین خوزستان بودند دادند.
درواقع زمانی که دبیره ( خط ) تازی نقطه نداشت و چون واگویی واجهای ح خ نیز همانند است خوز را با لغزش حوز خواندند!
...
[مشاهده متن کامل]

نام شهرهای اهواز و هویزه نیز از ریشه همین هوز، حوز ( خوز ) گرفته شده و در پایه، نامهایی تازی ( عربی ) نیستند.
اهواز= جایگاه یا شهر خوزی ها
هویزه= شهرک خوزیها
خوزیها در بخش جلگه ای که نیمروز و باختر خوزستان است به خاطر نزدیکی به تازیها و کوچی که آنها به این بخش داشتند کم کم تازی زبان شدند.

هویزه بدون شک اسم مصغر است و به معنای سر زمین حوض چه ها است وتلفظی دیگر آن آویزه می باشد یعنی سرزمینی که آب سطحی ونمناک فراوان دارد که در زبان کردی ایلامی ر ایج است از آنجا که نامگذاری در ایران وابسته به عنصر آب است این وجه تسمیه در ست تر به ذهن می آید.
به نظرم اسم واقعی وقدیم آن هویرة بوده
معناى آن انتهای هور هست
هویزه اسمی است که فرهنگستان ایران زمان رضا شاه برای حویزه گذاشته وهیچ معنای خاصی ندا رد ولی حویزه از معنی حوزه گرفته شدو چون زمانی شهر حویزه مرکز علمی منطقه بوده اگه چیزی را بلد نباشید لطفا نظر ندهید
هویزه عربی شده واژه پارسی پهلوی "هویزَگ" است که از دو بخش "هو: خوب"، و" ویزَگ: طرح، زرق و برق، قالب" ساخته شده است و رویهمرفته به چیم ( معنی ) خوش طرح می باشد.
واژه هویزه واژهایی ایرانی و ریشه دار سالهای پیشین و کمی فراموش شده است.
ساخته شده و آهنجیده از دو فردار1 هو. . . . در چم خوب درست فرهودین 2ایزه ( انچه در پاکیزه و تمیز . . . . . . . ) میبینیم ایزه در اینجا در چم سامان دادن . . . چیدمان درست کردن است
...
[مشاهده متن کامل]

پس رویهمرفته میشود هو ایزه که امروز هویزه خوانده میشود در چم کلی خوب سامان داده شده است.
با درود کوروش هو شیراز

بپرس